جلگههای ساحلی خلیج فارس و دریای عمان:
پیدایش این جلگهها و تحول شکل آنها بهصورت کنونی از دیدگاه ژئومورفولوژی همانند جلگههای ساحلی دریای خزر است. اما چون کیفیت آب و هوا و نوسان آن در طول دوران چهارم با حوضه دریای خزر متفاوت بوده و ساختمان چینخوردگی در مجاور سواحل قدیمی صورت دیگری داشته است، لذا بررسی حوضه خلیج فارس و اختلاف منشاء پیدایش آن با دریای خزر ما را در شناسایی تحول شکل جلگههای ساحلی کمک خواهد کرد. خلیج فارس منطقه فرو افتادهای بین ناهمواریهای زاگرس در شمال و پستی و بلندیهای شبه جزیره عربستان در جنوب است که از لحاظ پیدایش دنباله سرزمینهای پست بینالنهرین میباشد مشابهت ساختمان و جنس زمین در طرفین خلیج مؤید این نظریه است.
در طول دوران چهارم قدیم با توجه به نوسان سطح آب اقیانوسها بر اثر یخبندانهای قارهای و عمق کم خلیج احتمالاً در وسعت آن تغییرات شدیدی حاصل شده و چه بسا در اثناء یخبندانهای شدید و کاهش سطح آب بهکلی خشک شده و حوضه انتهایی رودخانهها در حوالی تنگه هرمز کنونی قرار داشته است. تغییرات اختلاف ارتفاع سرچشمه و سطح پایه از یک طرف و وجوددورههای مرطوب بین یخچالی از طرف دیگر در تکرار و تشدید دورههای فرسایش مؤثر افتاده و قسمت مهمی از رسوبات حوضه آبگیر را به این چاله انتقال داده است.
بررسی مقاطع زمینشناسی ناهمواریهای جنوب و جنوبغربی ایران تحول شکل جلگههای ساحلی را روشن ساخته و گسترش یا محدودیت آنها را در ارتباط با ساختمان زمین بهاثبات میرساند.
قبلاً یادآوری شد که در حاشیه جنوبغربی و جنوب زاگرس ساختمان ناهمواری سازنده و دارای چینهای منظم و بسیار تودهای است بهطوری که حتی بدون در نظر گرفتن عامل فرسایش در قسمتهای وسیعی، سرزمینهای هموار یا کم شیبی تشکیل میداده که گاهی برآمدگی طاقدیسها یکنواختی آن را بههم میزده است. با توجه به مقاومت کم این رسوبات در مقابل آبهای جاری برجستگی طاقدیسها بهتدریج به پشتهها و تپههای کم ارتفاعی تبدیل شده و در چالههای ساختمانی وسیع و نسبتاً هموار بین آنها، آبرفتها متراکم شده و اختلاف ارتفاع را بیش از پیش کاهش داده است. بدینترتیب جلگههای آبرفتی سواحل خلیج فارس بر سطح فرسایشی رسوبات چینخورده اواخر دوران سوم گسترده شده و هرجا چینها باز و ملایم بوده وسعت جلگه افزایش بیشتری داشته و در نقاطی که چینهای موازی و نسبتاً فشرده تا حواشی کنونی خلیج فارس پیشروی نموده محدودیت جلگهها زیادتر شده است. رشته تپههای اطراف اهواز یا بقایای طاقدیسهای قدیمی و یا نتیجه عمل گسلههای اوایل دوران چهارم است که یکنواختی شکل جلگه خوزستان را بههم زده. همراه تودههای شاهد که بقایای آبرفتهای قدیم رودخانههای کرخه، کارون و جراحی و ... است خطوط مشخص ناهمواری را در این منطقه بهوجود میآورند.
همانطور که در مورد جلگههای ساحلی بحر خزر اشاره شد وسعت حوضه آبگیر رودخانهها و میزان آبگیری آنان در توسعه جلگههای ساحلی اثر زیادی داشته بهطوری که در محل مصب رودخانهها بهوضوح پیشرفتگی جلگههای ساحلی در دریا بهچشم میخورد. کمی عمق خلیج یکی دیگر از عوامل توسعه این جلگهها است. گاهی تراکم رسوبات آبرفتی آنچنان کف خلیج را در سواحل بالا آورده که بهطور طبیعی جز بهوسیله قایقهای کوچک امکان دسترسی به بنادر از طریق خلیج فارس وجود ندارد. هریک از عوامل فوق بهطور جداگانه و محلی در توسعه و یا محدودیت جلگهها دخالت مستقیم داشته و گاهی ترکیب عوامل مساعد وسیعترین یا محدودترین آنها را فراهم ساخته است.
سطح نسبتاً هموار و فرسایشی رسوبات جوان اواخر دوران سوم از رود زهره تا محل خروج کرخه از کوهستان فراوانی آبرفتها بهعلت وسعت حوضه آبگیری رودخانههای کرخه، کارون و جراحی و زهره و ... بالاخره عمق بسیار کم شمالغربی خلیج پیدایش جلگه وسیع خوزستان را بهدنبال داشته است.
بهعلت وجود رودخانههای مهمی در این قسمت پیشروی آبرفتها در دریا و ایجاد زمینهای جدید حتی در زمانهای تاریخی بهسرعت انجام گرفته و شهرهایی که سابقاً بر کنار خلیج بنا شده در حاضر کیلومترها از دریا فاصله دارند.
شیب عمومی جلگه خوزستان از شمال و شمالشرقی به جنوب است. بهدلیل بافت ریز رسوبات و شیب بسیار کم در جنوب جلگه و نواحی مرزی ایران و عراق، باتلاقها و ماندابهای فراوانی وجود دارد و بهعلت خشکی شدید هوا و کمی باران حتی گاهی آثار فرسایش صحرایی بهصورت تپههای ماسهای و نبکا(Nebka) ظاهر شده است(بین اهواز و خرمشهر)
وسعت جلگههای ساحلی بهتدریج در جهت جنوبشرقی بهعلت ساختمان زمین (فشردگی چینها تا ساحل) کاهش مییابد و حتی گاهی دامنه تپهها مستقیماً مسلط به ساحل است. تنها در مسیر رودخانهها و جلگههای ساحلی وسعت زیادتری یافته و گاهی حتی بهسمت خلیج پیش رفتهاند. (رود شور، رود دمنه و غیره ...)
چرخش محور چینخوردگی و ساختمان ملایم آنها در شمال تنگه هرمز و وجود مسیلهای زیاد جلگههای ساحلی بین بندرعباس و میناب را بهوجود آورده است.
در سواحلی دریای عمان بهعلت پیشرفت محلی بعضی از چینخوردگیها تا کنار دریا، جلگههای ساحلی بهصورت نوارهای باریک و یا حوضههای مستقل درآمده و بهعلت وجود سواحل عمیقتر از خلیج فارس گسترش فراوانی نیافتهاند. رسوبات تبخیری همه جا بر سطح ساختمانی و یافرسایشی چینخوردگیهای دوران سوم انباشته شده و جلگههای موجود را تشکیل دادهاند. ناهمواریهای تپه ماهوری شکلی که گاهی بهوسیله رودخانهها عمیقاً بریده شده از شمال بر این جلگهها مسلط است. وسیعترین جلگههای ساحلی در اطراف خلیج گواتر گسترش یافته است.
علاوه بر تپه ماهورهای چینخورده میوسن یکی از صور مشخص ناهمواریها در این جلگههای ساحلی وجود مخروطهای آتشفشانی جدید اواخر دوران سوم و یا حتی اوایل دوران چهارم است که قسمتی از مخروط آنها در زیر آبرفتها مدوفون شده است. این مخروطها از ابتدای سواحل دریای عمان تا خلیج گواتر بهطور پراکنده مشاهده میشدند. یکی دیگر از عوارض مشخص این جلگهها وجود تپه ماسههای دریایی است که قبلاً پیدایش آنها در سواحل بحر خزر بررسی شده است.
چینخوردگیها و عوارض ساختمانی:
از آنچه که در مطالعه زمینشناسی گذشت قدیمیترین حرکتی که در ساختمان زمینشناسی ایران مؤثر افتاده مربوط به دوره کامبرین است . از این دوره تا دوران سوم ایران بر اثر جابجاییهای تکتونیکی چندین بار بالا آمده و فرو نشسته است و حرکات اوروژنیک موجب پیدایش چینخوردگیهایی نه تنها در مواد رسوبی گشته بلکه در خلال این دورانها منجر به تشکیل گرانیتهای نفوذی خصوصاٌ فعالیتهای آتشفشانی گشته است. ولی در بین حرکات کوهزایی دورانهای زمینشناسی، فعالیت اوروژنیک آلپی در ایران بیشتر مؤثر افتاده گو اینکه عوارض حاصله از این جابهجایی در ایران از حیث ساختمان و جنس متفاوتاند ولی همه حالت اعتدالی داشته خصوصاٌ آنکه سن جوانی را از خود نشان میدهند و میتوان همه را در یک سیستم تکتونیکی قرار داد.
از نظر مورفولوژی تنها صفتی که برای ایران مناسب است صفت فلات Plateau است که ساختمان آن در امتداد شمالغربی و جنوبشرقی قرار گرفته و تقریباً سلسلههای مرتفع آن در امتداد این جهت واقع شدهاند.
محور این فلات رشته کوههایی است که از شمالغربی به جنوبشرقی کشانده شدهاند و 2300 کیلومتر طول دارد و در دو سوی این محور عوارض و برجستگیهایی بسیار ممتد که رشتههای اصلی شمالی جبال زاگرس بهصورت قوسی که تحدب آن بهسمت این محور هست خودنمایی مینماید.
چنانکه این خط را از آذربایجان که بهطور متوسط 1800 متر بلندی دارد تا بلوچستان تعقیب نماییم از میزان ارتفاع زمین کاسته شده بهحدی که در مرزهای ایران و پاکستان به 1000 متر میرسد.