مورفولوژی کناره دریای خزر:
در کناره دریای خزر نوار باریک و در مواردی وسیع بهصورت جلگههای همواری جایگزیده که به آبهای ساحلی دریا ختم میشوند. تحقیق در چگونگی پیدایش این جلگهها مستلزم بررسی تحول حوضه آرال-خزر میباشد. با توجه به مطالعات انجام شده معلوم میشود که حوضه آرال-خزر بعد از ساحلین- پونتین(Sahelien-Pontien) بهطور سریع تحول یافته است و بخش جنوبی دریای خزر بعد از داسین (Dacien) از آب خارج شده و تبدیل به یک دریاچه مستقل شده که در آن برخی لایههای رسوبی محتوی نفت نهشته میشود. دریای آرال نیز در همین دوره بهصورت یک حوضه مستقل درمیآید. لیکن در Aktchaghylien وضعیت بهحالت اولیه برمیگردد یعنی دریای آرال دوباره به دریای خزر متصل شده ضمناً در محل آبشوران دریای خزر با دریای سیاه ارتباط برقرار میسازد و اواخر این دوره حرکات خشکی زایی جدید در البرز حاصل میگردد. درنتیجه آخرین لایههای نفتی در تمام بخشهای جنوبی خزر نهشته میشوند.
باید دانست که بعد از پایان دوره پلیوسن تا عصر حاضر تغییرات عمدهای در سطح دریای خزر حاصل شده است و این تغییرات با مراحل دورههای یخبندان وورم-ویستول یعنی یخچالهای بزرگ دوران چهارم ارتباط نزدیکی دارد.
یخچالهای اسکاندیناوی که بهطرف جنوب گسترش داشته از باریکه واقع در بین دریای بالتیک و حوضه رودخانه ولگا عبور کرده و در دوره ذوب این یخچالها آبهای حاصله بهطرف آرال-خزر میریخته است.
فالزهایی که در کناره جنوبی حوضه بزرگ خزر در پای کوههای البرز قرار دارد نشانههایی از این گسترش را نشان میدهد. این علائم بیشتر در شهر بهشهر مازندران و دره سفیدرود قابل توجه هستند. اغلب سازههای این نواحی دارای رخساره پلاژی یا کنارهای قدیمی با تراسهای قدیمی رودخانهای مرتبط میشود. بخش فوقانی آنها از لس بهضخامت 6 متر و لیمونهای زرد رنگ و قرمز ساخته شده است.
بهطور کلی سطح آب آرال-خزر پایین آمده است. لکن پایین رفتن این سطح هرگز منظم نبوده است و در طول دورههای تاریخی سطح دریای خزر حتی تا 56- متر یعنی در قرن هفتم پایین رفته بود. لیکن بعد از این قرن بهطور منظم سطح آن تا عصر کنونی بالا آمده است و در حال حاضر سطح آن 28 متر از سطح اقیانوسها پایینتر است.
با توجه به تحولاتی که حوضه خزر در طول دورههای زمین شناسی پیدا کرده است معلوم میشودکه موقعیت کنونی دریای خزر دیر زمانی نیست که حاصل شده و در شرایط کنونی بهعنوان سطح اساس رودخانههای بیشماری است که از مرتفعات شمالی البرز و یا سایر شبکه رودخانهای فلات ایران به آن وارد میگردد. بنابراین چاله بزرگ در طول دورههای مختلف زمین شناسی تحولات زیادی بهخود دیده است و بدون شک نوسانات شدیدی در سطح این دریا بهوقوع پیوسته، گاهی عمق و وسعت آن کاهش یافته و زمانی بیش از حد کنونی گسترش یافته است. بهعلت عمق نسبی زیاد، در مجاور سواحل ایران، گسترش جلگههای ساحلی بسیار بطئی انجام گرفته زیرا تمام آبرفتهایی که همراه آبهای جاری به آن داخل شدهاند در چالهها انباشته شده و بیشتر گودالهای کناری را کاهش دادهاند. شواهدی وجود دارد که در حال حاضر بهعلت برتری تبخیر نسبت به واردات، سطح دریا درحال پایین رفتن است.(جزایر سابق به شبه جزیرهها تبدیل شدهاند).
بهاحتمال زیاد در اوایل دوران چهارم، جلگههای ساحلی کنونی وجود نداشته و یا حداقل بسیار محدودتر از زمان حاضر بودهاند. در این صورت شیب عمومی رودخانهها از سرچشمه تا مصب تند بوده و همه جا فرسایش تخریبی بر فرسایش تراکمی برتری داشته است.
در مناطقی که رسوبات تخریبی میوسن بستر سفلی رودخانهها را تشکیل میداده، سریعتر از سایر قسمتها فرسوده شده و بهتدریج شیب بستر در این تشکیلات ملایمتر شده است. ملایمت شیب و افزایش پهنای بستر امکان رسوبگذاری را فراهم ساخته و بدین ترتیب گسترش آبرفتها بر سطح فرسایشی و یا احتمالاً ساختمان طبقات زیرین مقدمات تشکیل جلگههای ساحلی را فراهم ساخته است. بهعلت شدت عمل فرسایش شیمیایی تشکیل خاکها بر دامنههای مسلط به دریا بهآسانی صورت گرفته لغزش آنها بر سطح دامنهها در توسعه جلگههای کناری بیتأثیر نبوده است.
آبهای جاری که در طول زمان به کاوش و دستکاری کوهستان مشغول بوده و از طبقات مختلف از لحاظ جنس میگذشته زمانی بهسرعت و گاهی بهآرامی شکافهای عمیقی در آن بهوجود آورده و رسوبات فراوانی همراه خود بهسطح اساس انتقال داده است.
بنابراین هرچه شیب بستر تندتر و مقاومت طبقات کمتر و آب فراوانتر بوده مقدار آبرفتها افزایش بیشتری داشته است. میزان و نحوه آبگیری و وسعت حوضههای آبگیر در توسعه و یا محدودیت جلگههای ساحلی اثر فراوان داشته و هرجا که عمق بیشتر بوده، کف گودال بالا آورده و در غیر این صورت بهتدریج جلگهها را نسبت به دریا گسترش داده است. باریکترین نوار ساحلی مربوط به نقاطی است که یا عمق دریا بهسرعت افزایش یافته یا رودخانهای در آن محل جریان ندارد. نگاهی به پراکندگی و شکل جلگههای ساحلی، شناسایی عوامل مؤثر در پیدایش آبها را بهآسانی امکانپذیر میسازد. وسعت حوضه آبگیر رودخانههایی مانند سفیدرود و ارس در مقابل شبکه آبهایی که از ایران به این دریا میریزند میتواند بهتنهایی عامل اصلی جلگههای گیلان و سالیان؟ را نسبت به سایر مناطق بهحساب آورد. در مورد توسعه جلگه مازندران علاوه بر رودخانههای متعدد میتوان جنس ساختمان رسوبات چینخورده میوسن را نیز مسئول دانست.
بعد از تشکیل جلگههای ساحلی رودخانهها بهعلت طغیانهای وضعی و شیب بسیار کم برعکس مناطق سرچشمه به شاخههای واگرا و متقاطعی تقسیم شده و به دریا میپیوندند.
(سفیدرود جلگه گیلان)
بقایای مخروطهای افکنه قدیمی بهشکل پشتهها و تپههای پست و مسطحی بین شاخههای رودخانه بهچشم میخورند، شیب جلگهها بسیار ملایم و از پایکوه بهسمت دریاست. گاهی شیب آنقدر ملایم و کم است که آبهای جاری با توجه به بافت ریز رسوبات باتلاقهایی بهوجود میآورند.
خارج از بستر رودخانهها همه جا آبرفتها ریزبافت و از لحاظ کشاورزی بسیار مساعد میباشند. در داخل بستر اغلب سنگهای بزرگ و پراکنده بهچشم میخورند که وسیله سیلابها گاهی تا نزدیک دریا کشانده شدهاند.
آبرفتهای ریزدانه، اصولاً بهآسانی به دریا حمل شده و در دهانه رودخانهها در محل اتصال به دریا انباشته میشوند. علاوه بر آن فرسایش امواج در سراسر ساحل به سایش دائمی این آبرفتها مشغول است. در نتیجه اگر هنگام فراوانی آب دانههای درشتتر نیز به دریا کشانیده شده باشند بهتدریج به ماسههای ریزدانه تبدیل خواهد شد(سواحل ماسهای). فشار امواج این ماسهها را مجدداً از آب خارج ساخته و شیب تندتری نسبت به جلگه پشت سر خود بهوجود میآورد. این بریدگی شیب در سراسر ساحل محسوس است. ماسههایی که نسبت به سطح آب دریا در بلندی قرار گرفته بریده شده و نسیم دریا آنها را نسبتاً خشک و آزاد میسازند. این ماسهها هنگام وزش بادهای دریایی بهآسانی جابهجا شده و بسته به قدرت باد و قطر دانهها و شیب جلگه کمی دورتر مجدداً بر سطح زمین انباشته شده و تپههای ماسهای ساحلی را بهوجود میآورند. محور این تپهها اکثراً موازی خط ساحلی است. ممکن است از رشتههای متوالی تشکیل شده باشند. بهعلت رطوبت فراوان نباتات بومی منطقه بهسرعت بر سطح آن روئیده و بدینترتیب بهطور طبیعی تثبیت میشوند(تپههای ماسهای بین رشت و بندر انزلی).