مکتب رفتار گرایی و دیدگاه فضایی در علم جغرافیا
بی شک هر انسانی نسبت به فضاهای جغرافیایی اعم از طبیعی و انسان ساخت نوعی تصویر ذهنی دارد مثلا" ممکن است بدون هیچ دلیل روشن و قابل طرحی یک شهر را زیبا تلقی کند و با الفاظی مانند شهر سفید و ....احساس خود را نسبت به آنجا ابراز کند و در نقطه مقابل ممکن است شهری را که از نظر المانهای ظاهری ، چیدمان عناصر شهری ، معماری ، دسترسی و... در سطح عالی هم باشد ناراحت کننده ، سیاه و مبهم بداند .کوهی را دوست بدارد ، از رودخانه ای متنفر باشد .
نوعی تجربه شخصی ، یادگیری و یا لااقل بر داشت خیالی در شکل گیری چنین تصویری مؤثر است البته تایید می کنیم که این تصورات الزاما" دائمی نخواهد بود . مثلا" ممکن است پس از رفاقت موفق با شخصی از شهری که نسبت به آن تصویر ذهنی نا مناسبی داشت تصویر ذهنی کاملا"متحول شده و در یک پروسه زمانی جای خود را از یک شهر سیاه به شهر سفید بدهد به این ترتیب می توان به این باور رسید که چنین تصورات ذهنی آنهم در موجودی پیچیده چون انسان که حتی نا خود آگاه او هم هدفمند می باشد به نوعی در جهت رفع احتیاجات و هدایت شخصی به سمت آرامش و کاستن اضطرابهای فردی است به این ترتیب که شاید بسیاری از انسانها در عین علاقه مندی یه یک فضای جغرافیایی مجبور به ترک آن شوند یا بستر های بهره مندی آنها در این فضا فراهم نشود و یا تجربه های نا موفق را از این فضا داشته باشند در این صورت نا خود آگاه شخص برای در آمدن از تناقض آن فضای زیبا را به نوعی اگر چه غیر واقعی ، نا مانوس و نامناسب جلوه می دهد تا اعراض از چنین فضایی را آسان نماید ، همچنین است احساس علاقه درونی نسبت به فضاهایی که در واقع امر امتیاز مناسبی ندارند
پرداختن به علم جغرافیا به عصر باستان می رسد ، اما نگرش دقیق و منطقی در مشاهده و مهارت در تفسیر برای بیان و توصیف جهت ، مسافت وقوع به عصر یونان باستان بر می گردد . به تدریج در دوره تالس مفاهیم دانش ریاضی وارد جغرافیا شد . و سپس جغرافیدانان به عمل و تجربه روی آوردند و از مفاهیمی چون « برو مشاهده کن » در جغرافیا استفاده نمودند 2. نقش جغرافیا در اکتشافات جغرافیایی و پیشرفت در فن نقشه کشی اعتبار را تا قرن هیجدهم توسعه بخشید . در آغار قرن نوزدهم همبولت و ریتر مبانی آنرا پی ریزی کرده و دانشی نو از جغرافیا معرفی نمودند . پس از این جغرافیا با علوم دیگر پیوند نزدیکی برقرار نموده و از دستاوردهای سایر علوم : نظیر اقتصاد ، علوم اجتماعی ، روانشناسی و علوم طبیعی بهره فراوان برد3 . بهر صورت در تمام مراحل تکامل علم جغرافیا ، هرف صاحبان این علم فراهم نمودن بستر مناسب برای زندگی بشر در محیط طبیعی بوده است . سیر تکوینی جغرافیا را می توان به سه دوره مشخص و مجزا تقسیم نمود 4:1- دوره ای که جغرافیا صرفاً جنبه ی توصیفی داشته است .2- دوره ای که مطالعه و کشف نظام معین و وضع قوانین جغرافیا مورد توجه بوده است .3- دوره ای که علم جغرافیا به همراه تئوریها ، افکار و اندیشه ها برای رفاه اجتماعی انسانها تغیر شکل سیمای محیط و دگرگونی محیط طبیعی را اساس کار قرار داده است . در دوره ی سوم بود که ایدئولوژی وارد علم جغرافیا گردید و مکتب های جغرافیای شکل گرفتند . جان رایت در مورد اهمیت علم جغرافیا چنین گفته ؛ « تاریخ علم جغرافیا ، تاریخ اندیشه ای جغرافیایی است . او معتقد است اندیشه ها ، تفکرات فلسفی و محیطی اساس کار جغرافیدان است 1. پل کلاول از بنیانگذاران جغرافیای نو در جهت گیری علم خود روی تفکرات فلسفی جغرافیا بیش از تکنیک های جغرافیایی تأکید می کند 2. در دوره سوم سیر تکاملی علم جغرافیا ، جغرافیدانان کوشیده اند تا بهره گیری از فلسفه و یا بکار بستن یک ایدئولوژی روشن به مطالعات جغرافیایی خود یک سمت و سوی تعریف شده داده و با بکار بستن متدهای خاص اقدام به برنامه ریزی مناسب برای توسعه ی زندگی و ارایه ی راهکارهای مفید و عملی برای حل مشکلات جوامع انسانی نماید . این متدها که خط مشی فکری و رویه های عملی در برخورد با پدیده های طبیعی و انسانی می باشند ، در واقع همان مکتب های جغرافیایی هستند که به اشکال مختلف توسط صاحب نظران علم جغرافیا ، به ویژه از نیمه ی دوم قرن بیستم به بعد شکل گرفته و هر یک پیروان و سالکان چندی در کشورهای جهان به ویژه کشورهای جهان توسعه یافته دارند ، این مکاتب با ارایه نظریات و تئوری ها و مدل های گوناگون برگرفته از دیدگاه مکتب خود به ارایه راهکار برای پاسخ به نیازهای انسانی و حل مشکلات اجتماعی و معضلاتی که مخصوصاً جهان شتابزده ی امروزی با آن دست به گریبان است پرداخته اند . یکی از این مکتب با دیدگاه فضائی در جغرافیا و مکتب جغرافیایی رفتار فضایی است که مقاله بطور مجمل سعی در معرفی آن می نماید . امید است بتوانیم گوشه ای از دیدگاههای این مکتب را ارایه نماییم و با تشکر از استاد محترم و دانشجویان ارجمند به نواقص آن با دیده اغماض نگریسته و از راهنمائی های خود ما را بی نصیب نگردانند .
تعاریف و مفاهیم در تعریف علم جغرافیا این نکته را که « جغرافیا به بررسی روابط متقابل انسان و محیط می پردازد » همه به نحوی پذیرفته اند 1. در مکتب رفتار فضایی نیز همین موضوع اساس کار است و در چارچوب یک ایدئولوژی خاص به آن پرداخته می شود . در تعریف فوق دو اصل اساسی جغرافیا یعنی انسان و محیط مطرح است در مکتب رفتار فضایی نیز از واژه ی رفتار به عنوان معرف انسان و فضا به عنوان معرف محیط استفاده می شود . بنابراین ما با دو مفهوم رفتار به عنوان بخشی از ویژگیهای انسانی که روی محیط اثر می گذارد و فضا به عنوان بخشی از محیط که از رفتار انسان اثر می پذیرد مواجه می باشیم . به همین دلیل ابتدا به بیان هر یک از این مفاهیم می پردازیم تا شناخت مکتب رفتار فضایی تسهیل یابد . مفهوم رفتار ما در جغرافیا، انسان را به عنوان یک موجود که تنها جزیی از اکو سیستم باشد ، نمی شناسیم ، بلکه انسان را به واسطه ی رفتاری که در محیط از خود بروز می دهد و آنرا برای بهره گیری هر چه بهتر به نفع خود تغیر می دهد می شناسیم . این رفتار انسان در محیط است که مورد توجه جغرافیدانان بوده و می باشد . اما، این رفتار چگونه و بر چه اساسی تنظیم می گردد و به ظهور می رسد ؟توجه به رفتار انسان و نقش آن در محیط با استفاده از اندیشه ها و نظریه های روانشناسی وارد قلمرو جغرافیای رفتاری گردید . بیش از همه افکار ژان پیارژه روانشناس معروف در آغاز کار مورد توجه جغرافیدانان قرار گرفت . بر این اساس افراد اطلاعات بدست آمده از محیط فیزیکی و اجتماعی را جذب و همسان سازی نموده و با بازنمائی های روانشناختی منحصر به فرد خود به عنوان نقشه ی ذهنی یا نقشه شناختی آنرا مبنای عمل و رفتار خود در فضا قرار می دهند . جان گرتلندرایت می گوید : ما در محیط بیشتر براساس باورها و عقایدمان عمل می کنیم تا در ارتباط با اطلاعات عینی خود 1. بیان یک مثال به روشن شدن موضوع کمک می کند ، شهروندی که در یک شهر بزرگ زندگی می کند به تدریج یک نقشه شناختی* از آن شهر پیدا می کند که رفتار آن فرد را در شهر تنظیم می نماید . این نقشه شناختی یک تصور ذهنی از ترکیب عوامل ثابت کالبدی و فیزیکی نظیر چگونگی ساختمانها ، معابر و توپوگرافی شهر با عوامل متحرک شهر چون مردم و فعالیت ها ، فرهنگ و معاشرت آنان و خاطرات و معانی که از شهر دریافت نموده می باشد . یعنی یک شهروند شناختی که از شهر بدست می آورد حاصل مشاهدات شهر همراه با پس زمینه های ایدئولوژیکی خودش می باشد که در واقع تصویر ذهنی وی حاصل ترکیبی – مشاهده و احساس اوست 3. بر پایه ی تفکر پیشگامان جغرافیای رفتار فضایی ، انسانها مطابق ادراک حسی محیط برگرفته از حواس پنجگانه و نقشه های ذهنی خود عمل می کند و نه براساس شرایط محیطی . دیویدلاونتال از پیشگامان مکتب معتقد است که هر فرد شخص مجموعه ای از شناخت و ارزشهای محیطی دارد که جغرافیا شخصی او را می سازد ، بدینسان هر فرد دارای جهانی منحصر بفرد است که از آگاهی ها ، تجربیات و پایگاه اجتماعی – اقتصادی او شکل گرفته و نهایتاً رفتار محیطی اش را کنترل می نماید . در جغرافیای رفتار فضائی ، ادراکات حسی ما که رفتار را تنظیم می کنند همان واقعیت های قابل قبول ما از محیط فیزیکی و اجتماعی می باشند که در واقع نقشه ذهنی ما را از محیط می آفریند . بنابراین تصویر ذهنی به مثابه یک صافی بین جهان – واقعی و جهان ادراکی عمل می نماید ، به این مفهوم که ما فقط بخش هائی از جهان واقعی را درک می کنیم که به صورت نقشه ذهنی ما در آمده باشد .مفهوم فضا : ریشه واژه ی فضا Espace از کلمه ی لاتین Spatiun به معنای وسعت و گستره ای که با داشتن سه بعد می تواند اشیاء را در بر بگیرد 1، گرفته شده است .در بیان علمی و فلسفی ، فضا معادل کلمه ی مکان و نقطه گرفته شده که با بخشهای پیرامون خود مشخص می شود و در قلمرو فلسفه فضا محیط همگون و نامحدودی است که در آن اشیاء محسوس جایگزین شده است . به عقیده لایپ نیز و کانت فضا ادراک شدنی است و غیر قابل تقسیم می باشد و با مفهوم وسعت «Etendue » که بی نهایت و تقسیم شدنی است یکی نمی باشد . فضا گاه به مفهوم فاصله و به صورت یک بعدی نیز بکار می رود ؛ مثلاّ در عبارت « در فضای بین درختان و جنگل درختچه ها روئیده اند »که منظور از فضا فاصله ی بین درختان می باشد . فضا به مفهوم سطح نیز بکار برده شده است. مانند ؛ « فضای چمن زمین فوتبال ورزشگاه ». فضا گاهی با مفهوم انتزاعی و مجرد بدون داشتن بعد فیزیکی ، به جهان شناخت و احساس تعلق دارد . مانند : فضای باز سیاسی ، فضای آزادی و فضای اجتماعی .فضا از دیر باز تا امروز با عنوان اهرم اتکاء عملکرد انسان ها ، در قلب مطالعات جغرافیایی قرار داشته و با کار و کوشش انسانها در رابطه بوده و پیوند خورده است . اما این فضا کدام است ؟ این فضا همان سیاره زمین است ؟ این فضا را می توان با نقشه جغرافی نشان داد ؟ یا همان مکان است ؟جغرافیدانان نوگرا علاوه بر ابعاد سه گانه فضا ( طول – عرض – ارتفاع ) بُعد چهارمی نیز برای آن قائل هستند این بُعد همان زمان است آن ها این بُعد را نیز در مطالعات جغرافــــیایی دخالت می دهند ، چرا که هر گونه استقرار و مکانیابی در پهنه ی مکان و زمان معینی انجام می گیرد .فضا با مفاهیم گوناگون و متنوعی بکار گرفته شده که هر یک در علوم خاصی مورد توجه هستند و مهم تلقی می شوند . این مفاهیم عبارتند از :1 - فضای مطلق . 2- فضای نسبی . 3- فضای برون زاتی . 4- فضای اجتماعی . 5- فضای قابل شناخت. 6- فضای ادراکی . 7- فضای سبز . 8- فضای حیاتی . 9- فضای عمومی . 10- فضای زندگی . در پی به شرح دو مفهوم فضای مطلق و فضای نسبی که بیشتر مورد توجه جغرافیدانان است پرداخته می شود فضای مطلق منشاء کاملاً جغرافیایی دارد و قابل نقشه نگاری و ترسیم است و چون محدوده و ظرفی است که در آن جغرافیدان اشیاء را جایگزین شده می بینند و یا جایگزین می کنند . کانت متعقد است که فضا از ماده مستقل است و در حقیقت ظرفی است که ماده مظروف آن است . خلاصه آنکه فضای مطلق است که در آن حوادث و اشیاء شکل یافته و ثبت می شوند ، در این فضا نقاط و سطوح شکل می گیرند .فضای نسبی : در فضای نسبی برخلاف فضای مطلق که مستقل از محتویات خود می باشد ، متأثر از پدیده های درون خود می باشد و در آن بُعد فاصله را با زمان می سنجند نه با درازا و طول . البته این گاهی درک فضای نسبی را با مشکل مواجه می سازد چرا که بعد زمان همواره ثابت نیست . در شناخت فضای نسبی باید به عوامل دیگری چون : جنگل ها ، راهها ، داده های انسانی و اقتصادی که در فضا وجود دارد توجه کرد .از دیدگاه پیِرژُرژ فضا در واقع یک داده نسبی است که از سوئی به رابطه ی آن با کل جامعه می اندیشیم و از سوی دیگر به رابطه ی فضا با گروههای مختلف اجتماعی توجه می کنیم . فضا به عنوان پایگاه و استقرار و مکان یابی گروه انسان ها بر اشکال مختلف طرح می شود . بدیهی است در فضای جغرافیایی هر قدر اقتصاد و جامعه ای پیچیده تر باشد ، به همان اندازه رابطه ی آن جامعه با فضا نیز پیچیده تر خواهد بود . اشغال فضا توسط قبایل بومی آفریقا هیچوقت با اشغال فضا توسط جوامع مدرن و صنعتی برابر نیست . « در واقع انسانها با استفاده از علم و تکنولوژی ابعاد فضای جغرافیایی را گسترش می دهند»1 .دیوید استوارت می گوید فضا به عنوان یک پدیده ثانوی ، از واکنش عمدی انسان یا ساخت اجتماعی بوجود می آید . مانوئل کاستل در تعریف فضا می گوید ؛ فضا یک تولید مادی در ارتباط با سایر عوامل مادی است ، در بین سایر عوامل خود انسان نیز قرار دارد ، که در داخل روابط اجتماعی ویژه به فضا فرم ، کارکرد و اعتبار اجتماعی می بخشد . البته تعدادی از جغرافیدانان با رد این دیــــد می گویند فضا تنها یک تولید مادی نیست بلکه یک تولید ، ایدئولوژیکی – سیاسی و فرهنگی نیز محسوب می گردد 1.
تاریخچه مکتب و سیر تکاملی آنورود بحث فضا به علم جغرافیا همزمان با طرح جغرافیای نو در محافل جغرافیا اتفاق افتاد . در واقع می توان گفت که ابتداء در سال 1928 رابرت پلات جغرافیدان آمریکائی به وابستگی های ناحیه ای و یا فضایی تأکید بسیار نمود . و پس از او جغرافیدانان دیگری از سنت فضایی استفاده کردند اما کار عملی در دیدگاه فضایی توسط ادوارد اولمن و فردکورد شیفر وارد جغرافیا گردید . والترکریستالر، آلفرد وبر و فن تونن افق های تازه در جغرافیا گشودند . در اوایل دهه ی 1950 شیفر جغرافیا را « علم آرایش فضایی پدیده ها » می داند و اثبات گرائی منطقی را وارد مطالعات جغرافیای می نماید . پس از او در سال 1962 ویلیام بانج با استفاده از اندیشه های شیفر جغرافیای نظریه ای را مطرح نمود . و در سال 1969 دیوید هاروی افکار خود را در کتابی به نام ( تبیین در جغرافیا ) منتشر کرد و جغرافیا را با نام ( علم پراکندگی فضائی ) در ردیف علوم طبیعی قرار می دهد 2.پیترهاگت جغرافیدان انگلیسی نیز با طرح « تحلیل فضایی در جغرافیا انسانی » در دهه ی 70 افق های جدیدی در دیدگاه فضایی جغرافیا ایجاد نمود 1. اندیشمندان فوق به استفاده از روش های کمی ، تکنیک های آماری و ریاضی در جغرافیا بسیار معتقد بوده و سعی در ارایه ی چهره ای از جغرافیا به صورت یک دانش فنی داشتند . به همین دلیل با استفاده از نظریه ای اندیشمندان سایر علوم چون ؛ جامعه شناسی و اقتصاد به طرح مدلهائی فضایی برای ارایه ی راهکارهای مناسب برای حل مسائل محیطی جوامع انسانی می پرداختند .همزمان با فعالیت این گروه از جغرافیدانان ، گروههای دیگری از جغرافیدانان به ویژه در آمریکا بستر دیگری را برای مطالعات جغرافیایی فراهم کردند . آنان با دوری جستن از اقتصاد نئوکلاسیک درهای جغرافیای فضائی را به سوی قلمرو دانش روانشناسی گشودند . در سال 1945 جان گرتلند رایت رئیس انجمن جغرافیدانان آمریکا برای نخستین بار با بکار گرفتن مفاهیم ذهنی مردم در مطالعات جغرافیایی تحولی را ایجاد نمود . پس از او دیگر جغرافیدانان دیدگاه فضایی با بهره گیری از نظریه ی « نقشه شناختی » که از سوی تالمن ولینچ در زمینه های روانشناسی و شهرسازی ارایه شده بود ، توسعه گرایش مطالعات فضائی بسوی رفتارگرایی سوق داده شد ، در این زمینه مطالعات ساور ، وایت و رایت در آمریکار و ویلیام کرک در انگلستان بسیار مؤثر بوده است .اوج رفتارگرایی و پیدایش مکتب جغرافیایی رفتار فضایی در سال 1952 با ارتباط جغرافیا و مکتب روانشناسی گشتالت توسط ویلیام کرک بود او عقیده داشت « آنچه که ما در اندیشه هایمان نیاز داریم تا بتوانیم طبیعت و بشریت را تحت پوشش یک رشته علمی درآوریم ، تنها با پذیرش حوزه روانشناسی گشتالت می توانیم به این امر دست یابیم 1. در واقع پس از ورود جغرافیا به حوزه ی مطالعات مکتب روانشناسی گشتالت دیدگاه فضایی در جغرافیا تحت عنوان مکتب رفتار فضائی شناخته شد .در سال 1961 دیوید لاونتال از دیگر پیشگامان رفتار فضائی با ذکر سه قلمرو برای علم جغرافیا ، میدان مطالعات جغرافیایی را وسیعتر می نماید . این سه قلمرو عبارتند از2 :1- قلمرو اول جهان فیزیکی است که شامل پدیده های طبیعی و انسان ساخت است .2- قلمرو دوم عقاید ، اندیشه ها و باورهای انسانی درباره ی محیط می باشد .3- قلمرو سوم به چگونگی رفتار مردم در محیط و در کُنش متقابل با محیط مربوط می شود .او به نهاد انسانی و فرهنگ اجتماعی بسیار اهمیت می داد به همین دلیل نظریات او با انتقاداتی از سوی ساور مواجه شد . گالج و براون جغرافیدانان دهه ی 70 به بعد رویکرد مطالعات جغرافیای رفتار فضایی را از تکیه ی افراطی بر روانشناسی دور کرده و بار دیگر به مطالعه در حوزه های جامعه شناسی و اقتصاد اهمیت دادند .از دهه ی 1980 جغرافیای رفتار فضایی به مطالعه ی نیازهای اساسی انسان می پردازد و تأثیرات عوامل زمینه ساز را روی رفتار فضایی مورد بررسی قرار می دهد . از دهه ی 1990 این مکتب به شدت جهت گیری تجربی می یابد 1.ضرورت طرح و پیدایش مکتباز هنگامی که جغرافیا از جنبه ی توصیفی رها شد و به سمت و سوی کاربردی گرایش پیدا نمود ، جغرافیدانان همواره سعی نموده اند تا با ارایه روش ها ، شیوه ها و متدهای خاص روز به روز کارآمدی و جنبه های کابردی علم جغرافیا را بیشتر به نمایش بگذارند ، و در این رهگذر صاحبان اندیشه ها و ایدئولوژی های مشابه همگرائی پیــدا نمــوده و مکاتب جغرافیایی را در علم جغرافیا به منصه ی ظهور رساندند ، و هر یک برای پیمودن این راه با توجه به ایدئولوژی خود از دستاوردهای علوم دیگر استفاده می نمایند . البته علاوه بر اندیشه و تفکرات بنیانگذاران مکتب عوامل دیگری در پیدایش مکتب ها نقش چشم گیری داشته اند . که در بین آنها عوامل سیاسی – اجتماعی بسیار قابل ملاحظه و مؤثر بوده است .تاریخ علم جغرافیا بیانگر این واقعیت است که در اواخر قرن نوزدهم استعمارگرائی ، نژادپرستی و امپریالیسم هر یک به مطالعات جغرافیایی اعتبار بخشیده و به آن سمت و سو می دهند . در این دوره جغرافیا به عنوان ابزاری در جهت مالکیت سرزمین ها ، بهره برداری های اقتصادی ، میلیتاریسم و برتری های نژادی بکار رفته است . در سه دهه ی آخر قرن 19 مکتب های جغرافیایی در کشورهای مختلف مسیرهای تازه ای را در جغرافیا ، فرا روی دولت های استعمــاری و امپـریالیسمی می گشایند ، ویدال دولابلاش در فرانسه ، مکیندر در انگلستان ، دلاودووا در ایتالیا ، دیویس در آمریکا و هوفن و راتزل در آلمان . سرتوماس هولدیچ از انجمن جغرافیایی سلطنتی انگلستان می گوید : جغرافیا باید عملاً در خدمت امپراطوری انگلستان قرار بگیرد ، زیرا عدم توجه به جغرافیای عملی ، عدم پیشرفت نظامی و عقب ماندگی به دنبال دارد 1.پیدایش و توسعه ی مکتب های جغرافیایی با تحولات عمده در جغرافیای جهان همراه بوده ، شاید امروز که درهای استعمار و میلیتارسیم برای تاراج ثروت ملل بروی امپریالیسم بسته شده است ، مکتب رفتار فضایی بدنبال گشودن دریچه ای تازه از راه مطالعه ی رفتار فضایی ملل بر روی امپریالیسم باشد . زیرا همانگونه که قبلاً گفته شد در دهه ی 80 قرن بیستم مکتب رفتار فضایی روی تأثیرات عوامل زمینه ساز بر رفتار فضایی تأکید می نماید و صاحب نظران این مکتب وسایل ارتباط جمعی را مهمترین منبع اطلاعات و تجربه و تکوین نقشه ی ذهنی یا نقشه شناختی افراد می دانند1 . به همین دلیل است که امروزه امپریالیسم با توسعه ی شدید وسایل ارتباط جمعی چون شبکه های رادیوئی و تلوزیونی – ماهوره ای ، بازیهای کامپیوتری ، اینترنت و شبکه های چند رسانه ای تلفن های همراه و دیگر وسایل سعی در تسخیر نقشه های شناختی مردم جهان نموده است .
و اما از نگاهی دیگر .جغرافیا بر آن است تا کیفیت پیدایش توزیع های پیچیده اشیاء ، موجودات زنده و انسانها را در سطح زمین روشن کند ، دست زدن به تحلیلی از این توزیع ها پیش از همه مستلزم دست دادن توصیفی از آنهاست . می بایست مجدانه در صدد برآمد تا آرایش آنها را دریافت و پیوندها و روابط همه جانبه ی آنها را روشن کرد .جغرافیای کلاسیک از میان واقعیت های فضایی ، تنها بخشی را برمی گزیند که محل آنرا بتوان به آسانی در فضا تعیین کرد . و سراغ آن چیزهائی می رود که به بافت ثابت و مستحکم چشم انداز محیط شکل می بخشد. مانند ؛ اشکال ناهمواری ، پوشش گیاهی ، کشتزارها و مساکن و سایر اجزای سازنده ی محیط.در این دیدگاه انسان ها تنها بواسطه ی آثار مستقیمی که از حضور آنها در زمین بر جا می ماند مورد توجه قرار می گیرد نه بواسطه ی هنجارها و رفتارهایشان 2.جغرافیای کلاسیک بیشتر به کارهای میدانی تمایل نشان می دهد و موضوعی که به بررسی آن می پردازد بیشتر چیزی است که در بُرد نهایی نگاه قرار می گیرد و از طریق مشاهده به ادراک در می آید . این همان چشم انداز است که با ابزارها و تکنیک های روز آمد مورد مطالعه قرار گرفته و برای مطالعه ی سرزمین های وسیعتر ناچار به باز آفرینی محیط به یاری نقشه کشی ترکیبی است که خط مشی آنرا علایق جغرافیدان تعیین یا تحمیل می کند . در چنین شرایطی رفتار گروههای انسان که به مناظر شکل می بخشد تا آنجا مورد تبیین و تفسیر قرار می گیرند که از آن به عنوان نوع معیشت یاد می شود و آنگاه که مقایس تغییر می یابد تمامی ارجاعاتی که به رفتارهای گروهی داده شده ، از میان برمی خیزد یا از اثر می افتد 1.با توجه به شرحی که در بالا رفت متوجه می شویم ؛ انسان و خصایص، علایق و ویژگی های بسیار پیچیده آن بسیار کمرنگ و در حاشیه قرار دارد و پیچیدگی رفتار او که می تواند مرزهای چشم انداز را درنوردد و ابعاد فضای زیست را دگرگون سازد ، مورد مطالعه قرار نمی گیرد . این در حالیست که « انسان در فضا جابجا می شود ، جریاناتی از کالا و اطلاعات را پدید می آورد و یا دریافت می کند بر اعتبار و ارزش آن می افزاید و سرانجام برای تسلط بر آن به سازماندهی آن می پردازد 2» با توجه به این نکته است که طرفداران و مبلغین مکتب رفتار فضائی دلایل تکوین این مکتب را به شرح زیر بیان می دارند3 :1- برای شناخت و تحلیل پدیده های جغرافیایی ، علاوه بر واقعیت های فیزیکی و عینی ، آگاهی از محیطی که در آن تصمیم گیری انسان و زمینه های عملکردی او فراهم می شود ضروری است .2- در تعیین مسیر تصمیم گیری علم و روانشناسی نسبت به سایر علوم انسانی ترجیح می یابد . 3- تغیر جهت نگاه مطالعات جغرافیایی از کل جمعیت به فرد یا گروههای کوچک در ارتباط با کل جامعه است .4- استفاده از تحلیل ادراکی محیطی و تفسیر نقشه های ذهنی به عنوان منابع جدید اطلاعاتی .5- تحقیقات جغرافیایی با همپوشی با سایر رشته های علمی به ویژه روانشناسی در جهت طرح نظریه ها و حل مسائل محیطی بسیار کارساز است . 6- بکارگیری الگوهای علوم رفتاری ما را در رسیدن به اهداف خود بسیار کمک خواهد کرد.جغرافیدانان این مکتب علاوه بر توجه به محیط جغرافیایی به طبیعت فعالیت های انسانی و جریاناتی که آنها را خلق می کنند توجه دارند . این جریانات عبارتند از : عوامل اجتماعی چون طبقه اجتماعی ، مذهب ، دانش و پایگاه اجتماعی و عوامل اقتصادی چون معیشت ، ارتباطات ، حمل و نقل و درآمد و مهمتر از همه وجوه روانشناختی رفتار آدمی در فضا و تصورات و ادراکات و ارزشهایی که به فضا نسبت داده می شود را مورد بررسی قرار می دهد و می کوشد تا مراحل گوناگون مکانیسم تصمیم گیری را بازسازی کند .و نهایتاً اینکه مکتب رفتار فضایی به این دلیل شکل گرفت که تا سر حد امکان روحیه ها و تلقی های گروههای انسانی را بسنجد و حوزه های شناخت و منطق حاکم بر رفتارهای آنان را دریابد تا با ارزیابی این رفتارها و کنش های او در فضای عملکردی برای آینده ای خوب برنامه ریزی نماید . بدون شک جامعه ی فردگرای آمریکا در پیدایش مکتب مؤثر بوده است . اصول و مبانی مکتب ، علوم مؤثر بر آن اصول و مبانی مکتب رفتار فضائی بر شناخت حسی نسبت به روابط پیچیده میان انسان و محیط استوار است . در سازماندهی فضائی عوامل سه گانه ؛ شرایط نظام اقتصادی ، نظام سیاسی و نظام ایدئولوژیکی و پیوندهای این عوامل در شکل دهی پدیده های فضایی مؤثرند . جغرافیدانان این مکتب می گویند شناخت پراکندگی فضایی پدیده ها و اسلوب فضایی تصمیم گیری ، ساز و کار اساسی در همه مسائل جغرافیایی است ، و تصمیم گیری تأثیرات خود را در پراکندگی فضایی فعالیت های انسانی به صورت نمود عینی ظاهر می سازد . مثلاً تصمیم گیری در کاربری زمین چهره های مختلف جغرافیایی چون ، فضای سبز ، معابر ، مراکز تجاری ، ورزشی ، ساختمانهای مسکونی و ... را به وجود می آورد . از این رو چینش پدیده ها در فضا و یا باز آفرینی فضای جغرافیایی حاصل تصمیم گیری افراد ، گروهها و سازمانهای دولتی است1 .روشن است که تصمیم گیری فردی ، گروهی و سازمانی ( دولتی ) در خصوص فعالیت های انسانی در خلاء فکری صورت نمی گیرد . بلکه هر تصمیم گیری از یک سیاست یا ایدئولوژی خاص و حتی عوامل طبیعی تأثیر می پذیرد 2. اسلوب های فضایی تصمیم گیری از درونمایه و ابعاد ترکیب یافته اند ، که درونمایه آنها عبارت است از پدیده های طبیعی چون ناهمواریها ، پوشش گیاهی ، اقلیم و ... و ساختمانهای انسانی مثل شهر ، جاده ، مرزعه ، کارخانه و ... این پدیده ها به صورت وحدت جمعی و عملکرد جمعی واقعیت های جهان جغرافیایی را می سازد که با توجه به تأثیر متفاوت رفتارهای انسانی از گروهی به گروه دیگر و از ملتی به ملت دیگر تفاوت پیدا می کنند ، زیرا گروهها و ملت ها در شرایط خاص اقتصادی ، اجتماعی و ایدئولوژی خود تصمیم می گیرند ، بنابراین تصمیم گیری گام نخست در شناخت محیط ها و پدیده های فضایی است . ویلیام کرک از بنیانگذاران مکتب رفتار فضایی روی دو محیط مشخص که در پیدایش اسلوب های تصمیم گیری مؤثرند تأکید می ورزد1 :1. محیط پدیداری یا عینی ، همان محیط فیزیکی است که رفتار انسان در آن ظاهر می شود .2. محیط رفتاری ، از محیط ذهنی یا روانشناختی تأثیر می پذیرد و در آن تصمیم گیری صورت می گیرد .مثالی می تواند به روشن شدن مطلب بیشتر کمک نماید . در جوامع شیعی مذهب وقتی یک فرد که از پایگاه اقتصادی و مذهبی مناسبی برخوردار است در مسیر خیابان با رهگذرانی برخورد می کند که برای رفع تشنگی به دنبال آب پرسُ جو می نمایند ، با توجه به اندوخته های مذهبی خود مبتنی بر دریافت اجر معنوی اقدام به خرید و راه اندازی یک آبسرد کن و وقف آن برای مصارف عمومی می نماید . در این مثال ، مشاهده رهگذران تشنه ادراک محیطی ، موقعیت اقتصادی و اندوخته های مذهبی فرد محیط زمینه ساز ، دریافت اجر معنوی از مرتفع نمودن تشنگی رهگذران نقشه شناختی و تصمیم به خرید و اقدام به نصب و راه اندازی آبسرد کن در خیابان رفتار فضائی ناشی از تصمیم گیری است .مکتب جغرافیایی رفتار فضایی روی تصویر ذهنی تأکید زیادی دارد ، جغرافیدانان این مکتب عقیده دارند که طبیعت ، جامعه ، انسانها ، فضای زندگی و آنچه که به ایدئولوژی ، عقیده و مذهب مربوط می شود روی تصویر ذهنی ما اثر می گذارد و این تصویر ذهنی است که شناخت ما را از محیط رنگ و بو می بخشد ، در واقع آنچه که ما با حواس پنجگانه خود از محیط پیرامونی دریافت می کنیم با آنچه که قبلاً در ذهن خود انباشته ایم شامل ؛ آرزوها ، ترسها ، طمع ، تعصبات ، توهمات و نگرش ها را بررسی می نمائیم و یک درک جدید و منحصر بفرد از ورودی های حسی خود پیدا می کنیم که در روانشناسی به آن نقشه شناختی گفته می شود . در واقع ما در مکتب رفتار فضائی به یک نوع روابط ترکیبی میان ذهنیت درونی و عوامل جغرافیایی بیرونی برخورد می کنیم که باز نمایی ادراکی آنها به عنوان محوریت جغرافیای رفتار فضایی شناخته می شود .داونز و استی از محققین این مکتب می گویند : ادراکات محیطی در ذهن ما در شکل تصویرهای ذهنی محیطی یا همان نقشه شناختی ذخیره می شود . این نقشه ها در زندگی کارکردهای دوگانه ای دارند که عبارتند از : الف ) مسائل مکانی – فضایی را حل می کنند . ب ) رفتار محیطی را هدایت می کنند 1.آنچه که بیش از هر چیز روی نقشه شناختی یا تصویر ذهنی اثر می گذارد . محیط زمینه ساز می باشد . این محیط عبارت از آنچه بنحوی روی افراد اثر می گذارند و شامل پایگاه اجتماعی – طبقه ی اجتماعی ، سن ، جنس ، میزان تحصیلات ، موفقیت اقتصادی ، شغل ، عوامل فرهنگی – مذهبی محیط و دهها عامل دیگر می باشد . مثلاً ، امروزه در ایران علاقه و موفقیت دختران به تحصیل در دوره ی متوسطه و دانشگاه از پسران بیشتر است .دیدگاه فضایی در جغرافیا ابتدا از علوم مختلف نظیر جامعه شناسی ، اقتصاد و فلسفه ( تفکرات فلسفی بر کلی وکانت ) سود جهت و نظریات و تئوری های آنان در مطالعات مختلف ، چون مکان گزینی فعالیت های اقتصادی سلسله مراتب شهری ، پخش فضایی و سایر فعالیت ها ، بکار گرفته شد . بعداً در مکتب رفتار فضائی از روانشناسی و نظریات این علم بهره فراوان گرفته شد .در مکتب رفتار فضائی از دو رشته روانشناسی محیطی و روانشناسی محیطی و روانشناسی رفتاری استفاده می شود و بیش از همه تفکرات سه روانشناس معروف مکتب روانشناسی گشتالت به نامهای ماکس و رتایمر ، کورت کافکا و کهلر در تحولات و تکوین مکتب رفتار فضایی بسیار مؤثر بوده اند . مکتب گشتالت عبارت است از « هستی یا کل سازمان یافته ای که در آن اجزاء هر چند از هم قابل تشخیص هستند اما وابسته با یکدیگرند و خصوصیاتی دارند که در نتیجه ی بور نشان در کل بوجود می آید و کل خصوصیاتی دارد که به هیچ یک از اجزاء تعلق ندارد . 1» علوم ریاضی ، هندسه و آمار در مقیاس گسترده از همان ابتدای شکل گیری دیدگاه فضایی و مکتب رفتار فضایی مورد استفاده جغرافیدانان قرار گرفت و از تئوری ها ، روشهای کمی و نظریه های این علوم در مقیاس وسیعی در تحلیل های فضایی پراکندگی پدیده ها و نقشه نگاری و مدلسازی استفاده می شود .از دیگر علوم که اخیراً در جغرافیا به ویژه در مکتب رفتار فضایی کاربرد پیدا نموده علوم رایانه می باشد که خصوصاً در مدلسازی نقش بسیار ارزنده ای دارد و جایگاه مهم این علم بر کسی پوشیده نیست . مدلها و جنبه های کاربردی یکی از معروفترین مدلهائی که بر اساس دیدگاههای فضایی در جغرافیا تنظیم گردیده ، مدل انتشار فضایی است . این مدل نخستین بار توسط هاگراستراند سوئی و همکارانش در دانشگاه سوئد در سال 1953 طراحی شده آنها پس از مطالعات بر روی ماهیت و انتشار چند نوآوری در کشاورزی مانند کنترل سلگاوی و اثر پرداخت یارانه برای اصلاح چراگاهها در نواحی مرکزی سوئد ، در فاصله ی زمانی 1956 تا 1965 انتشار پدیده های دیگری از جمله انتشار دستگاه تلورسیون در سوئد را با مدل هاگراستراند مورد بررسی قرار دارند که نتیجه ی کار تایید مدل مذکور بود 1. مدل ها گراستراند از ماهیت پخش پدیده در فضا و در زمان استفاده شده است که حرکتی موجی دارد نیمرخ انتشار موج مراحل چهار گانه ای را طی می کند که عبارتند از : 1. مرحله ی مقدماتی : آغاز فرایند انتشارات که با تاسیس مراکز پذیرش در کانون انتشار شروع می شود . 2. مرحله ی انتشار : حرکت عملی انتشار دیده می شود که با رشد مراکز پذیرش همراه است. 3. مرحله ی تراکم : افزایش نسبی تعداد پذیرندگان در تمام مکانها صرف نظر از فاصله ی آنها از کانون انتشار . 4. مرحله ی اشباع : کند شدن و توقف نهائی پذیرش پدیده ، در این مرحله انتشار در تمام کشور صورت گرفته و تفاوت ناحیه ای بسیار کم به چشم می خورد 2.هاگستراند دو نوع انتشار را مطرح نمود که عبارتند از : الف ) انتشار واگیردار که در نتیجه ی تماس از فردی به فرد دیگر منتشر می شود و هر چه از کانون انتشار پدیده دو تر شویم به علت کاهش تماس ، سرایت پدیده دیرتر رخ می دهد .ب ) انتشار سلسله مراتبی ؛ که پدیده ابتدا در لایه ای مستعد منتشر و سپس به لایه های بعدی سرایت می کند ، مثلاً استفاده از رایانه در منازل ابتدا متوسط گروههای ثروتمند شروع و سپس به طبقات پایین تر در آمدی سرایت نموده است . البته انواع دیگر انتشار مطرح است که غالباً در بستر دو نوع اصلی رخ میدهند ، مانند انتشار گسترش و انتشار مجدد که طی آن پدیده پس از انتشار در یک مکان محل انتشار را ترک و به نواحی مجاور منتقل می گردد . مانند انتشار مد لباس . بطوریکه وقتی مدی خاص در ناحیه ی دور تر از کانون منتشر می شود در کانون آن لباس از مد افتاده است .البته مدل ها گراستراند بعدها توسط خود او و جغرافیدانان آمریکائی نظیر ریچارد یوئیل اصلاح شد و در این اصلاحات نقش عامل تراکم جمعیا با اشکال متفاوت با حذف سطح یکنواخت انتشار ، تغییر مقاومت در مقابل انتشار حاصل از اثر عقاید عوامل مذهبی یا عوامل فرهنگی و معنوی و اضافه کرده مرزها و موانع به مدل صورت پذیرفت 1.مطالعات تجربی بعدی مفید بودن کاربرد مدلهای شبیه سازی را در بررسی تغییرات فرهنگی در ناحیه ای با موقعیت متناقض محیطی نشان داد 2. یکی از جنبه های کاربردی دیدگاه رفتار فضائی در جغرافیا استفاده از این دیدگاه در برنامه ریزیهای توسعه ی ملی در کشورهاست . اخیراً برنامه ریزان برای تدوین برنامه های توسعه به برنامه ریزی فضایی روی آورده اند و از ظرفیت های این دیدگاه برای حصول نتایج مطلوب در آینده استفاده می کنند زیرا برنامه ریزی فضایی تلاش دارد و تا شرایطی برای نواحی فقیر و توسعه نیافته ایجاد کند که بتواند خود را به سطح نواحی غنی برساند1 . برنامه های توسعه ی آسمان شرقی پس از فروپاشی دیوار برلین و وحدت دو آسمان از اینگونه کاربردهای می باشد که از موفقت قابل قبولی برخوردار بوده است . برنامه ریزی فضایی بصورت سندی عینی در قالب « طرح آمایش سرزمین » نموده می یابد که در آن به بهره برداری عقلانی از امکانات ، منابع و استعدا های مناطق مختلف برای استقرار مطلوب جمعیت و تاسیسات در فضای ملی می پردازد . مثلاً در برنامه ریزی طرح تفضیلی توسعه ی شهرها ، مکان گزینی مدارس چنانچه با دید فضایی صورت بگیرد علاوه بر اینکه تراکم جمعیت در محلات شهر در نظر گرفته می شود به عوامل دیگری چون با شبکه هاب معابر شهری ، مسیرهای حمل و نقل شهری ، وضعیت بزرگراهها و همچنین بافت فرهنگی شهر نیز مورد توجه واقع می شوند در حالیکه در برنامه ریزی های معمولی به این نکات توجه نشده و در بسیاری مواقع مشکلات زیادی در سطح شهر ایجاد می شود . مشکلاتی چون : گروههای ترافیکی در آغاز و پایان کار مدارس ، عبور خطرناک دانش آموزان از عرض بزرگراههای برای رسیدن به مدارس ، تراکم زیاد دانش آموزان در برخی مدارس و برعکس . و حتی مشکلات رفتاری در برخی دانش آموزان در نتیجه ی ناهمگونی بافت فرهنگی دانش آموزان مدرسه . امروزه NGD ها از کانونهای ظهور رفتار مردم ناشی از تلقی های ادراکی – محیطی آنان در هدایت روند جامعه و دولت های می باشند ،که روز بروز بر تعدد و تنوع آنها بویژه در کشورهای توسعه یافته افزوده می شود و این در جوامع دموکراسی در می آیند . از جمله این NGO ها می توان از گروههای سبز در اروپا نام برد که دارای ایدئولوژی زیست محیطی بوده و به صورت خودجوش به عوامل مخرب محیط زیست واکنش نشان میدهند . نمونه های دیگر ، جامعه دفاع از آزادی بیان ، سازمان پزشکان بدون مرز را می توان ذکر کرد . ..