نقد مکتب رفتار گرایی 1- در دیدگاه رفتار فضایی فرض بر این است که هر موضوع جغرافیایی بطور طبیعی بشکل وضع موجود ظاهر گشته ، بنابراین به علل پیدایش و سیر تکوینی جغرافیایی کمتر توجه می شود .2- در جغرافیای فضائی بیشتر به آرایش فضایی پدیده ها به صورت تثبیت شده تاکید می شود ، در حالیکه بسیاری از جغرافیدانان معتقدند که فضا تولید می شود و تولید آن باز تابی از عملکرد نظامهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی زمان خود می باشد .3- در مدلهای سازمان فضایی که با تاکید بر انقلاب کمی طراحی شده اند بر اساس جلگه ی یکنواخت بنا گردیده ، در حالیکه وجود تفاوتهای فرهنگی ، اجتماعی و نظامهاب سیاسی و اقتصادی بستر ناهمگونی در جهان ایجاد نموده ، بنابراین اجازه نمی دهد این مدلها در همه جا نتیجه مطلوب و قابل قبولی ارائه دهند .4- در دیدگاه فضائی و رفتار فضایی فرض می شود که هر فرد مثل ماست یا باید مثل ما باشد و به تفاوت های اندیشه ها و سیاستها و نظامهای اقتصادی توجه نمی شود 1. مثلاً جورج بوش رئیس جمهور آمریکا می گوید هر کس که با ما نیست پس بر ماست . 5- رفتار فضایی افراد و گروهها بیشتر تحت تاثیر اقتصاد و سیاسی و ساختارهای اجتماعی شکل می گیرد و بدون شناخت این ساختارها امکان مطالعه ی رفتار افراد و گروههای جامعه وجود ندارد .6- تنها با مطالعه ی رفتار افراد نمی توان مسائل زندگی را حل کرد ، زیرا وضع موجود رفتار افراد و گروهها ثابت و پایدار نیست و میتواند دچار تحول شود . مثلا وقوع انقلاب در ایران موجب تحول رفتاری عمیقی در نسل جوان گردید و ارزشهای آن را دگرگون نمود .7- رفتار فضایی بیشتر از زاینده ی جامعه ی فرد گرا در آمریکاست .8- جغرافیای رفتار فضایی دچار تقلیل گرایی شده و از بین علل موجود و متفاوت برای پدیده های تنها به مطالعه ی یک علت تکیه نموده ، بطوریکه در مطالعه ی رفتار انسان با املاک فردی ، تصمیم فردی و عملکرد و گروهی را اساس قرار داده است 1.
منابع مورد استفاده: 1- مقاله « تاملی در فضای جغرافیایی با نگاهی به نظرات جغرافیدانان معتبر فرانسه – فصلنامه تحقیقات یداله فرید 2- سیر اندیشه در قلمرو جغرافیای انسانی یداله فرید3- جغرافیای نو ترجمه : سیروس سهامی پل کلاول 4- جغرافیای کاربردی و مکتب های جغرافیا حسین شکویی5- اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا – جلد اول حسین شکویی6- اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا – جلد دوم حسین شکویی7- فلسفه جغرافی حسین شکویی8- جغرافیا – ترکیبی نو ترجمه : دکتر گودرزی نژاد پیتر هاگت 9- مقاله نگرش فضائی در برنامه های توسعه ی اقتصادی و اجتماعی فصلنامه و تحقیقات جغرافیا – شماره 28 بهار 72 سال هشتم فضیله ی خانی
عنوان : رفتارگرایی Behavioralism کلمات کلیدی : رفتارگرایی، تصمیم گیری، علیت و همبستگی، معناداری آماری، پوزیتویسم، اثبات گرایی، علوم سیاسی
رفتارگرایی(Behavioralism) از اوائل قرن بیستم به همت دانشمندانی چون آرتور بنتلی، فرانک کنت و هربرت تینگستن پایه¬گذاری شد و پس از جنگ¬ دوم جهانی، محققینی مانند هارولد لاسول، مرتون، دیوید ایستون و تالکوت پارسونز به تعمیق و گسترش آن کمک شایانی نمودند. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn1#_ftn1" \o "" [1]
رابرت دال رفتارگرایی را چنین تعریف می¬کند: کوشش برای تجربی¬کردن زندگی سیاسی به کمک ابزارها و روش¬های قابل سنجش که قابلیت تبدیل به احکام کلی و فرضیه¬های جدید در علوم تجربی را دارد. هر ¬قدر نفع¬طلبی و بیشینه کردن فایده در جایی غلبه داشته باشد، قضیه¬ی عمل جمعی هم به¬همان اندازه اهمیت و صدق خواهد یافت.
این مکتب در طول قرن بیستم در بین متفکران آمریکایی سیطره داشت، و بر مطالعه¬ی عینی و رابطه¬ی محیط با رفتار تحت کنترل تاکید می¬کرد. رفتارگرایی، روان¬شناسی ذهنی را کنار می¬گذارد، و در تجربه¬گرایی و عینی¬گرایی کلاسیک ریشه دارد. به¬شکل کلی، رفتارگرایی مکتبی است که رفتار انسان را در فهم پدیده¬های انسانی¬ محور قرار می¬دهد؛ و در دو حوزه¬ی علمی و فلسفی کاربرد دارد. در بعد علمی، واتسون تحلیل روانشناسانه¬ی خود را بر رفتار قابل آزمایش انسان¬ها مبتنی کرد. ویتگنشتاین، به¬عنوان رفتارگرای فلسفی، معتقد است ملاک کاربرد اصطلاحات نمی¬تواند امری ذهنی، بلکه باید بین¬الاذهانی باشد. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn2#_ftn2" \o "" [2]
مراحل تکوین رفتارگرایی
این مکتب مراحل زیر را پشت سر گذاشته است:
1- رفتارگرایی کلاسیک: از 1900-1925(واتسون)
2- رفتارگرایی جدید: دهه¬ی 20-40 (کلارک هال)
3- نظریه¬ی فرضی – استقرایی ¬هال: دهه¬ی 40و 50
4- تاکید بر شیوه¬های شرطی و کنترلی در روان¬شناسی: دهه¬ی 60-70
5- رفتارگرایی شناختی، از 1975 به بعد که به نظریه¬های یادگیری توجه نمود. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn3#_ftn3" \o "" [3]
پیش¬فرض¬های رفتارگرایی
1- استفاده از متغیر مستقل و وابسته به¬جای علت و معلول
2- استفاده از دستاوردهای علوم طبیعی در علوم انسانی
3- امکان شناخت رفتار افراد به¬وسیله روش¬های علمی
4- محتمل و تصادفی بودن وقایع HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn4#_ftn4" \o "" [4]
اصول رفتارگرایی
اصول رفتارگرایی که تا حدودی با اصول اثبات¬گرایی اشتراک دارد، عبارت است از:
1- جایگزینی فلسفه¬ی علم به¬جای متافیزیک
2- نفی تاریخ¬گرایی و تحول¬گرایی
3- جایگزینی نسبیت به¬جای تعین، و مانگین به¬جای عقلانیت
4- عطف توجه از نهاد و ساختار به رفتار فردی
5- فرضیات تجربی به¬جای فرضیه¬های اشراقی و تعمیمی
6- تکیه بر رفتار فرد به¬جای تاکید بر نقش ساختارها HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn5#_ftn5" \o "" [5]
7- محدود نشدن به استقرا(برخلاف اثبات¬گرایان اولیه)
8- اهمیت مقام داوری نسبت به مقام گردآوری
9- استفاده از ریاضیات و آمار و تحقیقات میدانی
10- دوری از ارزش¬گذاری
11- تکیه¬ی بر نمونه¬گیری و اندازه¬گیری، به¬دلیل وجود امکان و تصادف
12- نظم و هماهنگی بین نظریه و تحقیق و ابزار، کار علمی خالص است. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn6#_ftn6" \o "" [6]
هدف رفتارگرایی
رفتارگرایی سعی دارد بین دانش سیاسی و اقدام سیاسی پیوند ایجاد نماید. این مکتب در سیاست، اثبات¬گرا و ضد متافیزیک است؛ و مرهون شکاکیت هیوم و عمل¬گرایی ویلیام جیمز و دیویی می¬باشد. از آن¬جا که رفتارگرایی بر اثبات¬گرایی تکیه می¬زند، روش علمی آن دقیق و آزمون¬پذیر، تکرارپذیر و مبتنی بر تفکیک دانش از ارزش می¬باشد. هدف دیگر آن کاربرد فنون و روش¬های آماری دقیق در تحلیل داده¬های سیاسی است. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn7#_ftn7" \o "" [7]
کاربرد در علوم اجتماعی
علوم اجتماعی به¬شکل کلی از رفتارگرایی تاثیر پذیرفت. پارادایم رفتارگرایی سایه¬ی خود را برای مدتی طولانی بر سر کلیه¬ی رشته¬های موجود در علوم اجتماعی افکند. آثار این تاثیر را می¬توان در کمی¬شدن و غیر متافیزیکی¬شدن علوم، توجه به رفتار به¬عنوان واحد تحلیل و دنیوی¬شدن تحلیل¬ها و دوری از غایت¬گرایی جستجو نمود. کاربرد نظریه¬ی تصمیم¬گیری در اقتصاد آن است که اولا منابع در اختیار خود را به حداکثر برسانیم، و ثانیا منابع خود را در مقابل کالاهای دیگر بخش¬ها در بازار مبادلاتی با حداکثر قیمت ممکن به فروش برسانیم. بر این مبنا هر سیاست¬گذار در اخذ تصمیمات خود باید به دو عامل منابع سیاسی موجود و مبادلات سیاسی توجه نماید. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn8#_ftn8" \o "" [8]
رفتارگرایی اجتماعی، نگرشی است که در چارچوب رفتارگرایی روانشناختی به تجزیه و تحلیل نظام¬های اجتماعی می¬پردازد. مستقیما به رابطه¬ی بین رفتار و محیط توجه دارد و حالات واسطه¬ای مفروض ذهن را نادیده می¬گیرد، همچنین بر این اندیشه استوار است که هر رفتار از پیامد رفتار قبلی شکل می¬گیرد و نیز می¬توان با کنترل و دست¬کاری محیط، واکنش¬ها را کنترل نمود و تغییر داد. در واقع همان شرطی کردن عامل است. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn9#_ftn9" \o "" [9]
کاربرد در علوم سیاسی
به قول اپتر، اولین¬بار مفهوم رفتارگرایی در سیاست توسط گراهام والاس از اعضای کمیته¬ی اجرایی فابین به¬کار گرفته شد. او به¬جای متغیرهای اقتصادی در سیاست به تاثیر جامعه¬ی مدرن در شخصیت و ایستارها و تاثیر تمرکزهای شهری بر تنش¬های عصبی فردی و جمعی شهروندان توجه دارد. مهم¬ترین متفکران رفتارگرا از مکتب شیکاگو عبارتند از: هارولد لاسول، چارلز مریام و هارولد گاسنل. مریام به کنش¬های گروهی و لاسول به روان¬شناسی اجتماعی تمایل داشت. دو شاخه¬ی رفتارگرایی تفسیری و تجویزی. فروید در دسته¬ی اول، و فرهنگ¬گرایانی همچون برتران بدیع در دسته¬ی دوم قرار می¬گیرند. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn10#_ftn10" \o "" [10]
در سیاست¬های داخلی و خارجی همواره بازیگرانی وجود دارند که عاقلانه می¬اندیشند؛ و براساس اصول عقلانی تصمیم می¬گیرند. کمی و دقیق کردن تصمیمات به رهبران و بازیگران سیاسی کمک می¬کند تا تصمیمات بهینه¬ای اخذ کنند.
رفتارگرایی و روابط بین¬الملل
علل پیدایش آن در روابط بین¬الملل
رفتارگرایی در روابط بین¬الملل به¬صورت یک حرکت اعتراض¬آمیز به سنت¬گرایی و در تکامل دقیق¬تر شدن علوم انسانی ظهور نمود.
یکی از بنیانی¬ترین نکاتی که آنها مطرح می¬کردند این بود که سنت¬گرایی شناخت قابل اتکایی به¬دست نمی¬دهد. هر محققی نظرات خود را بر پایه¬ی قضاوت ذهنی و بدون توجه و حساسیت به سند و مدرک و استناد عرضه می¬نماید و مجموع این مطالعات قابل انباشت نیستند. دلیل اصلی این ضعف در سنت¬گرایی متکی نبودن آن به روش¬های ثابت و علمی است. بنابراین تقابل اصلی میان روش و روش شناخت است. از بنیان¬گذاران رفتار¬گرایی در روابط بین¬¬الملل می¬توان به "جیمز روزنا" اشاره کرد. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn11#_ftn11" \o "" [11]
ویژگی¬های رفتارگرایی در روابط بین¬الملل
1- کشف الگوهای رفتاری و عملی، رفتارهای مشابه و قواعد مستمر کنشی و واکنشی
2- ویژگی دیگر بحث مقایسه و قابلیت مقایسه¬ای پدیده¬های روابط بین¬الملل است. به¬واسطه این روش، توجه به پرورش چارچوب¬های تحلیلی معطوف گشت. بدین صورت که پدیده¬های مشابه مورد مقایسه قرار بگیرند و وجوه اشتراک و افتراق آنها مورد بررسی قرار بگیرد تا اگر رویدادی با ویژگی¬های مشابه در آینده به¬وجود آمد بتوان به درس¬های گذشته بازگشت و در مورد رویداد مشابه احتمالاتی را بیان نمود.
3- آنها معتقدند که علوم انسانی با تعمیم¬ها سر و کار دارد و اگر قرار باشد که تعمیمی در مطالعه و تحقیق انجام نگیرد، قابلیت انباشتی خود را از دست می¬دهد.
4- منظور از رفتار¬گرایی، مطالعه¬ی منظمی است که از طریق مفاهیم و انگاره¬ها (فرضیه¬ها) و روش¬های علمی برای بررسی و تصدیق پدیده¬ها و نهایتا، نظریه¬سازی و قانون¬مندی انجام پذیرد. رفتارگرایان به¬جای آن¬که قانون، نظام قانونی، نهادها، و تاریخ را به صورت جزئی مطالعه کنند، تاکید را بر مطالعه¬ی «رفتار و فعالیت¬ها» قرار می¬دهند.
5- رفتارگرایان معتقدند که یک عالم روابط بین¬الملل باید ذهنی باز در تحقیق و مطالعه¬ی پدیده¬های این رشته داشته باشد و بر خلاف سنت¬گرایان که با یقین و حتمیت اظهارنظر می¬کنند، متخصص رفتارگرای روابط بین¬الملل می¬بایستی با احتمال فکر کند.
6- رفتارگرایان روابط بین¬الملل اعتقاد دارند که هدف هر معرفتی افزایش شناخت است و اگر شناخت به تعمیم، مقایسه، و انباشت نرسد، همت محققان صرفا جمع¬آوری اطلاعاتی خواهد بود که هیچ ارتباط مفهومی و منطقی با یکدیگر ندارند و روابط بین¬الملل از این قاعده مستثنی نیست.
7- رفتارگرایان در روابط بین¬الملل، «قضاوت» را حتی در تحلیل رفتارگرایانه با اهمیت تلقی می¬کنند. جیمز روزنا می¬گوید: محقق باید اطلاعات را تحلیل و نتیجه¬گیری نماید. رایانه، ماشین حساب، و ابزار جداکننده¬ی اطلاعات ممکن است کار را سرعت بخشند اما فرایند کار توسط برنامه¬ریز انجام می¬شود. بنابراین محقق باید دائما قضاوت کند. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn12#_ftn12" \o "" [12]
نارسائی¬های رفتارگرایی
1- رفتار شخص رفتارگرا
علی¬رغم آن¬که محقق رفتاری می¬تواند از میان مشاهدات خود به یافته¬های علمی نائل آید، از این¬که بتواند رفتار خویش را، به¬عنوان یک مشاهده¬کننده، از راه توضیح درک کند عاجز است. البته امکان این هست که وی با ارائه¬ی فرضیه¬ای، رفتارش را تبیین نماید اما وارسی و آزمون آن به¬وسیله¬ی متدهای آماری و شیوه¬های دیگری که او برای مطالعه¬ی رفتار گروه¬ها مورد استفاده قرار می¬دهد، بسیار دشوار است.
2- عدم توانایی در بیان «بایدهای» زندگی سیاسی
نسبیت علمی ارزش¬ها، خود یکی از محدودیت¬های نگرش رفتارگرای محض است. روش علمی، بدون آن¬که بتواند در خصوص ارزش¬های غایی و بایدها و نبایدها اظهارنظر و پیش¬بینی کند، تنها قادر است یک رشته از ارزش¬ها را، به¬عنوان اساس عمل خود، مفروغ¬عنه تلقی نماید و اقدام به پیش¬بینی شرایط عملی¬ای بکند که در آنها احتمال حصول ارزش¬های معین نفی یا تقویت می¬گردد.
3- پیچیدگی رفتار انسان و اجتماع انسان¬ها
به¬دلیل چنین خصوصیتی نمی¬توان موفقیت در علوم طبیعی را در علوم سیاسی نیز انتظار داشت. به¬طورکلی در علوم اجتماعی، نمی¬توان با آزمایش¬های کنترل شده¬ی علوم تجربی به پژوهش پرداخت بلکه در بسیاری موارد باید مانند یک منجم به مشاهده قانع بود؛ با این وصف وقایع سیاسی، اقتصادی و غیره و نیز اطلاعات آماری مورد مشاهده، مانند مسیر حرکت کرات منظم نیستند.
کشف رابطه¬ی علی و معلولی پدیده¬ها، قدم بسیار ارزنده¬ای در تحلیل بی¬غرضانه¬ی حوادث قبلی و پیش¬بینی وقایع احتمالی آینده به¬شمار می¬آیند. اما رابطه¬ی مزبور را می¬توان در علوم طبیعی که دارای جزمیت هستند به خوبی کشف نمود. در علوم اجتماعی به دلیل تلفیق «آزادی در انتخاب» و «عقلانیت انسان» از یک سو و وجود «محدودیت¬ها» از سوی دیگر، امر مذکور غیر ممکن به نظر می¬رسد.
4- کنترل¬ناپذیری آزمون¬ها
مشاهدات سیاسی را همانند مشاهدات اقتصادی، نمی¬توان تحت شرایط معین تجربی انجام داد زیرا یکی از ویژگی¬های آزمایش¬های تجربی، ثابت نگاهداشتن سایر عوامل و شرایط است تا تاثیر یک عامل مشخص در وقوع پدیده¬ای معین، اثبات یا نفی گردد. چنین ضعفی تحلیل علی را دچار مشکل می¬کند و سبب می¬شود که اطلاعات کمی فراهم آمده، ناقص و غیر واقعی باشد.
5- قوانین احتمالی
قوانین و روابطی که در حوزه¬ی علوم اجتماعی، از جمله علوم سیاسی، اظهار می¬شوند احتمالی هستند و قدرت بیان روابط دقیق بین پدیده¬ها را ندارند. این یک مشکل اساسی است. لذا تقلید بی¬چون و چرا از علوم طبیعی در مطالعه¬ی رفتار سیاسی، اشتباه است گرچه هنوز جایگزینی برای برهان و پژوهش سیستماتیک در خصوص این واقعیت عملی یافت نشده است.
6- آینده¬نگری
باید بیان داشت که «پیش¬بینی علمی»، یک فرضیه¬ مشتمل بر اظهاری است که با عبارت «اگر... پس» مشخص می¬شود و تلقی آن به¬عنوان آینده¬نگری یا غیب¬گویی، اشتباه بزرگی است. یک پژوهش¬گر رفتارگر می¬تواند رفتار هیئت حاکمه¬ی یک کشور را، در شرایط معین پیش¬بینی کند، اما اگر بگوید «آن کشور در آینده، حتما فلان تصمیم را اتخاذ خواهد کرد» یک عمل علمی انجام نداده است.
به¬طورکلی می¬توان گفت: رفتارگرایی نه بر ذکر تمام جزئیات و بازسازی کامل صحنه¬ی تاریخ اهتمام دارد و نه قصد دارد آینده تاریخ را بیان نماید. هدف آن کشف همسانی¬ها و محدودیت¬هاست. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn13#_ftn13" \o "" [13]
کارآیی¬های این روش
رفتارگرایی و فرارفتارگرایی پارادایم غالب علم اجتماعی در قرن بیستم بوده¬اند. قوت این مکتب به¬حدی بوده که با وجود پا به عرصه گذاشتن مکاتب رقیب هنوز آثار مکتب و روش رفتارگرایی به چشم می¬خورد. این مسئله برای کشورهای جهان سوم که بن¬بست¬های مدرنیته را لمس نکرده¬اند، ضرورتی دوچندان می¬یابد. مبنای اثباتی و مکتب رفتارگرایی اگر دارای مشکلاتی هم باشد، عمدتا مربوط به جهان اول است؛ و بنابراین کشورها و فرهنگ¬هایی که هنوز جهات مثبت آنها را درک نکرده¬اند نباید به بهانه¬ی وجود چنین مشکلاتی از کل آن گذر کنند.
نقطه مثبت این مکتب عینی¬بودن و جدا شدن از روش¬های کلاسیک و سنتی است، و هنوز هم روش قالبی در علوم انسانی و اجتماعی تلقی می¬شود. بنابراین هرچند نقدهایی به اثبات¬گرایی و رفتارگرایی وارد شده اما پارادایم غالب هنوز رفتارگرایی است. جنبه¬ی مثبت دیگر این مکتب آن است که برای کشورهای جهان سوم که هنوز به شکل سنتی تحقیق می¬کنند، لازم است با اصول رفتارگرایی آشنا شوند و آن¬را در تحقیقات خود با کار برند. HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftn14#_ftn14" \o "" [14]
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref1#_ftnref1" \o "" [1]. ساروخانی،باقر؛ روش¬های تحقیق در علوم اجتماعی، 2جلد، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375، ص64
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref2#_ftnref2" \o "" [2]. لیتل، دانیل، تبیین در علوم اجتماعی: درآمدی به فلسفه ¬علم¬الاجتماع، تهران، نشر صراط، 1373،ص 102
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref3#_ftnref3" \o "" [3].حقیقت،صادق؛ روش¬شناسی علوم سیاسی، قم، سازمان انتشارات دانشگاه مفید، 1387، چاپ دوم، ص 192
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref4#_ftnref4" \o "" [4].حقیقت، صادق؛ همان، ص 192
[5] سیف¬زاده، حسین؛ مدرنیته و نظریه¬های جدید علم سیاست، تهران، نشر دادگستر، 1379، ص 201
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref6#_ftnref6" \o "" [6]. حقیقت، صادق؛ پیشین، ص 192
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref7#_ftnref7" \o "" [7]. های، کالین؛ درآمدی انتقادی بر تحلیل سیاسی، ترجمه¬ی¬ احمد گل¬محمدی، تهران، نشرنی، چاپ اول، 1385، ص34
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref8#_ftnref8" \o "" [8]. سیف¬زاده، سیدحسین؛ پیشین، ص 305
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref9#_ftnref9" \o "" [9]. حقیقت، صادق؛ پیشین، ص195 و همچنین رجب، ابراهیم عبدالرحمن؛ دورنمایی از بازسازی اسلامی علوم اجتماعی، مجله¬ی حوزه¬ی و دانشگاه، کتاب دوم، 1378، ص 233
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref10#_ftnref10" \o "" [10]. سیف¬زاده، سیدحسین؛ پیشین، صص 206-222
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref11#_ftnref11" \o "" [11]. سریع القلم، محمود؛ روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین¬الملل، تهران، نشر فرزان روز، ،1380، چاپ پنجم، ص 181
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref12#_ftnref12" \o "" [12]. سریع¬القلم، محمود؛ همان، صص 190-182
[13] خوشوقت، محمدحسین؛ تجزیه و تحلیل در سیاست خارجی، تهران: وزارت امور خارجه، موسسه¬ی چاپ و انتشارات، 1375، چاپ اول، صص 23-21
HYPERLINK "http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36864" \l "_ftnref14#_ftnref14" \o "" [14]. حقیقت، صادق؛ پیشین، ص206
جغرافیای رفتار فضایی:جغرافیای رفتار فضایی درعصر اثبات گرایی منطقی وانقلاب کمی بالندگی می یابد.با دوری از اقتصاد نئوکلاسیک وارد قلمروهای روانشناسی میشود.بهمین دلیل برمطالعه امر ادراکی در رفتار فضایی انسان اعتبار میبخشد.در این دیدگاه دو عامل محرک وواکنش مورد تاکید بود.وبا بهره کیری از افکار ژان پیاژه روان شناس معروف قرن بیستم ،ادراک تصویر ذهنی ورفتار فضایی اساس کار قرار گرفت.در جغرافیای رفتاری افراد،اطلاعات بدست آمده از محیط فیزیکی (طبیعی و انسانساخت) و محیط اجتماعی را جذب و همسانسازی میکنند و از این طریق تصویر وبازنماییهای منحصر بفرد خودشان از واقعیتها را ترسیم مینمایند،که در واقع این تصاویر نقشه های ذهنی یا شناختی است.در1945 جان کرتلند رایت جغرافیدان آمریکایی میگوید:ما در محیط بیشتر بر اساس باورها وعقایدمان عمل میکنیم تا در ارتباط با اطلاعات عینیمان.ونیز معتقد است یک جغرافیدان هنگام تحلیل فضای جغرافیایی و محیطی لازم است با تفکرات محیطی همه مردم،کشاورزان،ماهیگیران،سیاستمداران،مدیران بازرگانی،شاعران و...وحتی هنگام مطالعه در قاره آفریقا با تفکرات بومیان آفریقایی آشنا گردد.جغرافیدانانی نظیر ساور ،رایت،وایت در آمریکا و ویلیام کرک در انگلستان در ابتدای ظهور مکتب رفتار جغرافیایی در اشاعه آن بسیار موثر بوده اند.اینان معتقد بودند در مطالعات جغرافیایی ،عوامل ذهنی حاصل از تجربیات زندگی انسانی به همان میزان عوامل عینی تا ثیر گذار میباشد.جغرافیای رفتاری ابتدا ازطریق مطالعه مربوط به مهاجرتهای بین شهری و تمد و شد به مراکز خرید وارد جغرافیای شهری شد.بعدا ادراکات فردی ازشهر مورد بررسی قرار گرفت.منابع:شکویی ،حسین،1382،اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا ،جلد دوم،تهران،گیتاشناسی چاپ سومشکویی ،حسین،1378،اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا،جلد اول تهران گیتاشناسی،چاپ هفتم 1383
مکتب رفتار گرایی و دیدگاه فضایی در علم جغرافیا
بی شک هر انسانی نسبت به فضاهای جغرافیایی اعم از طبیعی و انسان ساخت نوعی تصویر ذهنی دارد مثلا" ممکن است بدون هیچ دلیل روشن و قابل طرحی یک شهر را زیبا تلقی کند و با الفاظی مانند شهر سفید و ....احساس خود را نسبت به آنجا ابراز کند و در نقطه مقابل ممکن است شهری را که از نظر المانهای ظاهری ، چیدمان عناصر شهری ، معماری ، دسترسی و... در سطح عالی هم باشد ناراحت کننده ، سیاه و مبهم بداند .کوهی را دوست بدارد ، از رودخانه ای متنفر باشد .
نوعی تجربه شخصی ، یادگیری و یا لااقل بر داشت خیالی در شکل گیری چنین تصویری مؤثر است البته تایید می کنیم که این تصورات الزاما" دائمی نخواهد بود . مثلا" ممکن است پس از رفاقت موفق با شخصی از شهری که نسبت به آن تصویر ذهنی نا مناسبی داشت تصویر ذهنی کاملا"متحول شده و در یک پروسه زمانی جای خود را از یک شهر سیاه به شهر سفید بدهد به این ترتیب می توان به این باور رسید که چنین تصورات ذهنی آنهم در موجودی پیچیده چون انسان که حتی نا خود آگاه او هم هدفمند می باشد به نوعی در جهت رفع احتیاجات و هدایت شخصی به سمت آرامش و کاستن اضطرابهای فردی است به این ترتیب که شاید بسیاری از انسانها در عین علاقه مندی یه یک فضای جغرافیایی مجبور به ترک آن شوند یا بستر های بهره مندی آنها در این فضا فراهم نشود و یا تجربه های نا موفق را از این فضا داشته باشند در این صورت نا خود آگاه شخص برای در آمدن از تناقض آن فضای زیبا را به نوعی اگر چه غیر واقعی ، نا مانوس و نامناسب جلوه می دهد تا اعراض از چنین فضایی را آسان نماید ، همچنین است احساس علاقه درونی نسبت به فضاهایی که در واقع امر امتیاز مناسبی ندارند
پرداختن به علم جغرافیا به عصر باستان می رسد ، اما نگرش دقیق و منطقی در مشاهده و مهارت در تفسیر برای بیان و توصیف جهت ، مسافت وقوع به عصر یونان باستان بر می گردد . به تدریج در دوره تالس مفاهیم دانش ریاضی وارد جغرافیا شد . و سپس جغرافیدانان به عمل و تجربه روی آوردند و از مفاهیمی چون « برو مشاهده کن » در جغرافیا استفاده نمودند 2. نقش جغرافیا در اکتشافات جغرافیایی و پیشرفت در فن نقشه کشی اعتبار را تا قرن هیجدهم توسعه بخشید . در آغار قرن نوزدهم همبولت و ریتر مبانی آنرا پی ریزی کرده و دانشی نو از جغرافیا معرفی نمودند . پس از این جغرافیا با علوم دیگر پیوند نزدیکی برقرار نموده و از دستاوردهای سایر علوم : نظیر اقتصاد ، علوم اجتماعی ، روانشناسی و علوم طبیعی بهره فراوان برد3 . بهر صورت در تمام مراحل تکامل علم جغرافیا ، هرف صاحبان این علم فراهم نمودن بستر مناسب برای زندگی بشر در محیط طبیعی بوده است . سیر تکوینی جغرافیا را می توان به سه دوره مشخص و مجزا تقسیم نمود 4:1- دوره ای که جغرافیا صرفاً جنبه ی توصیفی داشته است .2- دوره ای که مطالعه و کشف نظام معین و وضع قوانین جغرافیا مورد توجه بوده است .3- دوره ای که علم جغرافیا به همراه تئوریها ، افکار و اندیشه ها برای رفاه اجتماعی انسانها تغیر شکل سیمای محیط و دگرگونی محیط طبیعی را اساس کار قرار داده است . در دوره ی سوم بود که ایدئولوژی وارد علم جغرافیا گردید و مکتب های جغرافیای شکل گرفتند . جان رایت در مورد اهمیت علم جغرافیا چنین گفته ؛ « تاریخ علم جغرافیا ، تاریخ اندیشه ای جغرافیایی است . او معتقد است اندیشه ها ، تفکرات فلسفی و محیطی اساس کار جغرافیدان است 1. پل کلاول از بنیانگذاران جغرافیای نو در جهت گیری علم خود روی تفکرات فلسفی جغرافیا بیش از تکنیک های جغرافیایی تأکید می کند 2. در دوره سوم سیر تکاملی علم جغرافیا ، جغرافیدانان کوشیده اند تا بهره گیری از فلسفه و یا بکار بستن یک ایدئولوژی روشن به مطالعات جغرافیایی خود یک سمت و سوی تعریف شده داده و با بکار بستن متدهای خاص اقدام به برنامه ریزی مناسب برای توسعه ی زندگی و ارایه ی راهکارهای مفید و عملی برای حل مشکلات جوامع انسانی نماید . این متدها که خط مشی فکری و رویه های عملی در برخورد با پدیده های طبیعی و انسانی می باشند ، در واقع همان مکتب های جغرافیایی هستند که به اشکال مختلف توسط صاحب نظران علم جغرافیا ، به ویژه از نیمه ی دوم قرن بیستم به بعد شکل گرفته و هر یک پیروان و سالکان چندی در کشورهای جهان به ویژه کشورهای جهان توسعه یافته دارند ، این مکاتب با ارایه نظریات و تئوری ها و مدل های گوناگون برگرفته از دیدگاه مکتب خود به ارایه راهکار برای پاسخ به نیازهای انسانی و حل مشکلات اجتماعی و معضلاتی که مخصوصاً جهان شتابزده ی امروزی با آن دست به گریبان است پرداخته اند . یکی از این مکتب با دیدگاه فضائی در جغرافیا و مکتب جغرافیایی رفتار فضایی است که مقاله بطور مجمل سعی در معرفی آن می نماید . امید است بتوانیم گوشه ای از دیدگاههای این مکتب را ارایه نماییم و با تشکر از استاد محترم و دانشجویان ارجمند به نواقص آن با دیده اغماض نگریسته و از راهنمائی های خود ما را بی نصیب نگردانند .
تعاریف و مفاهیم در تعریف علم جغرافیا این نکته را که « جغرافیا به بررسی روابط متقابل انسان و محیط می پردازد » همه به نحوی پذیرفته اند 1. در مکتب رفتار فضایی نیز همین موضوع اساس کار است و در چارچوب یک ایدئولوژی خاص به آن پرداخته می شود . در تعریف فوق دو اصل اساسی جغرافیا یعنی انسان و محیط مطرح است در مکتب رفتار فضایی نیز از واژه ی رفتار به عنوان معرف انسان و فضا به عنوان معرف محیط استفاده می شود . بنابراین ما با دو مفهوم رفتار به عنوان بخشی از ویژگیهای انسانی که روی محیط اثر می گذارد و فضا به عنوان بخشی از محیط که از رفتار انسان اثر می پذیرد مواجه می باشیم . به همین دلیل ابتدا به بیان هر یک از این مفاهیم می پردازیم تا شناخت مکتب رفتار فضایی تسهیل یابد . مفهوم رفتار ما در جغرافیا، انسان را به عنوان یک موجود که تنها جزیی از اکو سیستم باشد ، نمی شناسیم ، بلکه انسان را به واسطه ی رفتاری که در محیط از خود بروز می دهد و آنرا برای بهره گیری هر چه بهتر به نفع خود تغیر می دهد می شناسیم . این رفتار انسان در محیط است که مورد توجه جغرافیدانان بوده و می باشد . اما، این رفتار چگونه و بر چه اساسی تنظیم می گردد و به ظهور می رسد ؟توجه به رفتار انسان و نقش آن در محیط با استفاده از اندیشه ها و نظریه های روانشناسی وارد قلمرو جغرافیای رفتاری گردید . بیش از همه افکار ژان پیارژه روانشناس معروف در آغاز کار مورد توجه جغرافیدانان قرار گرفت . بر این اساس افراد اطلاعات بدست آمده از محیط فیزیکی و اجتماعی را جذب و همسان سازی نموده و با بازنمائی های روانشناختی منحصر به فرد خود به عنوان نقشه ی ذهنی یا نقشه شناختی آنرا مبنای عمل و رفتار خود در فضا قرار می دهند . جان گرتلندرایت می گوید : ما در محیط بیشتر براساس باورها و عقایدمان عمل می کنیم تا در ارتباط با اطلاعات عینی خود 1. بیان یک مثال به روشن شدن موضوع کمک می کند ، شهروندی که در یک شهر بزرگ زندگی می کند به تدریج یک نقشه شناختی* از آن شهر پیدا می کند که رفتار آن فرد را در شهر تنظیم می نماید . این نقشه شناختی یک تصور ذهنی از ترکیب عوامل ثابت کالبدی و فیزیکی نظیر چگونگی ساختمانها ، معابر و توپوگرافی شهر با عوامل متحرک شهر چون مردم و فعالیت ها ، فرهنگ و معاشرت آنان و خاطرات و معانی که از شهر دریافت نموده می باشد . یعنی یک شهروند شناختی که از شهر بدست می آورد حاصل مشاهدات شهر همراه با پس زمینه های ایدئولوژیکی خودش می باشد که در واقع تصویر ذهنی وی حاصل ترکیبی – مشاهده و احساس اوست 3. بر پایه ی تفکر پیشگامان جغرافیای رفتار فضایی ، انسانها مطابق ادراک حسی محیط برگرفته از حواس پنجگانه و نقشه های ذهنی خود عمل می کند و نه براساس شرایط محیطی . دیویدلاونتال از پیشگامان مکتب معتقد است که هر فرد شخص مجموعه ای از شناخت و ارزشهای محیطی دارد که جغرافیا شخصی او را می سازد ، بدینسان هر فرد دارای جهانی منحصر بفرد است که از آگاهی ها ، تجربیات و پایگاه اجتماعی – اقتصادی او شکل گرفته و نهایتاً رفتار محیطی اش را کنترل می نماید . در جغرافیای رفتار فضائی ، ادراکات حسی ما که رفتار را تنظیم می کنند همان واقعیت های قابل قبول ما از محیط فیزیکی و اجتماعی می باشند که در واقع نقشه ذهنی ما را از محیط می آفریند . بنابراین تصویر ذهنی به مثابه یک صافی بین جهان – واقعی و جهان ادراکی عمل می نماید ، به این مفهوم که ما فقط بخش هائی از جهان واقعی را درک می کنیم که به صورت نقشه ذهنی ما در آمده باشد .مفهوم فضا : ریشه واژه ی فضا Espace از کلمه ی لاتین Spatiun به معنای وسعت و گستره ای که با داشتن سه بعد می تواند اشیاء را در بر بگیرد 1، گرفته شده است .در بیان علمی و فلسفی ، فضا معادل کلمه ی مکان و نقطه گرفته شده که با بخشهای پیرامون خود مشخص می شود و در قلمرو فلسفه فضا محیط همگون و نامحدودی است که در آن اشیاء محسوس جایگزین شده است . به عقیده لایپ نیز و کانت فضا ادراک شدنی است و غیر قابل تقسیم می باشد و با مفهوم وسعت «Etendue » که بی نهایت و تقسیم شدنی است یکی نمی باشد . فضا گاه به مفهوم فاصله و به صورت یک بعدی نیز بکار می رود ؛ مثلاّ در عبارت « در فضای بین درختان و جنگل درختچه ها روئیده اند »که منظور از فضا فاصله ی بین درختان می باشد . فضا به مفهوم سطح نیز بکار برده شده است. مانند ؛ « فضای چمن زمین فوتبال ورزشگاه ». فضا گاهی با مفهوم انتزاعی و مجرد بدون داشتن بعد فیزیکی ، به جهان شناخت و احساس تعلق دارد . مانند : فضای باز سیاسی ، فضای آزادی و فضای اجتماعی .فضا از دیر باز تا امروز با عنوان اهرم اتکاء عملکرد انسان ها ، در قلب مطالعات جغرافیایی قرار داشته و با کار و کوشش انسانها در رابطه بوده و پیوند خورده است . اما این فضا کدام است ؟ این فضا همان سیاره زمین است ؟ این فضا را می توان با نقشه جغرافی نشان داد ؟ یا همان مکان است ؟جغرافیدانان نوگرا علاوه بر ابعاد سه گانه فضا ( طول – عرض – ارتفاع ) بُعد چهارمی نیز برای آن قائل هستند این بُعد همان زمان است آن ها این بُعد را نیز در مطالعات جغرافــــیایی دخالت می دهند ، چرا که هر گونه استقرار و مکانیابی در پهنه ی مکان و زمان معینی انجام می گیرد .فضا با مفاهیم گوناگون و متنوعی بکار گرفته شده که هر یک در علوم خاصی مورد توجه هستند و مهم تلقی می شوند . این مفاهیم عبارتند از :1 - فضای مطلق . 2- فضای نسبی . 3- فضای برون زاتی . 4- فضای اجتماعی . 5- فضای قابل شناخت. 6- فضای ادراکی . 7- فضای سبز . 8- فضای حیاتی . 9- فضای عمومی . 10- فضای زندگی . در پی به شرح دو مفهوم فضای مطلق و فضای نسبی که بیشتر مورد توجه جغرافیدانان است پرداخته می شود فضای مطلق منشاء کاملاً جغرافیایی دارد و قابل نقشه نگاری و ترسیم است و چون محدوده و ظرفی است که در آن جغرافیدان اشیاء را جایگزین شده می بینند و یا جایگزین می کنند . کانت متعقد است که فضا از ماده مستقل است و در حقیقت ظرفی است که ماده مظروف آن است . خلاصه آنکه فضای مطلق است که در آن حوادث و اشیاء شکل یافته و ثبت می شوند ، در این فضا نقاط و سطوح شکل می گیرند .فضای نسبی : در فضای نسبی برخلاف فضای مطلق که مستقل از محتویات خود می باشد ، متأثر از پدیده های درون خود می باشد و در آن بُعد فاصله را با زمان می سنجند نه با درازا و طول . البته این گاهی درک فضای نسبی را با مشکل مواجه می سازد چرا که بعد زمان همواره ثابت نیست . در شناخت فضای نسبی باید به عوامل دیگری چون : جنگل ها ، راهها ، داده های انسانی و اقتصادی که در فضا وجود دارد توجه کرد .از دیدگاه پیِرژُرژ فضا در واقع یک داده نسبی است که از سوئی به رابطه ی آن با کل جامعه می اندیشیم و از سوی دیگر به رابطه ی فضا با گروههای مختلف اجتماعی توجه می کنیم . فضا به عنوان پایگاه و استقرار و مکان یابی گروه انسان ها بر اشکال مختلف طرح می شود . بدیهی است در فضای جغرافیایی هر قدر اقتصاد و جامعه ای پیچیده تر باشد ، به همان اندازه رابطه ی آن جامعه با فضا نیز پیچیده تر خواهد بود . اشغال فضا توسط قبایل بومی آفریقا هیچوقت با اشغال فضا توسط جوامع مدرن و صنعتی برابر نیست . « در واقع انسانها با استفاده از علم و تکنولوژی ابعاد فضای جغرافیایی را گسترش می دهند»1 .دیوید استوارت می گوید فضا به عنوان یک پدیده ثانوی ، از واکنش عمدی انسان یا ساخت اجتماعی بوجود می آید . مانوئل کاستل در تعریف فضا می گوید ؛ فضا یک تولید مادی در ارتباط با سایر عوامل مادی است ، در بین سایر عوامل خود انسان نیز قرار دارد ، که در داخل روابط اجتماعی ویژه به فضا فرم ، کارکرد و اعتبار اجتماعی می بخشد . البته تعدادی از جغرافیدانان با رد این دیــــد می گویند فضا تنها یک تولید مادی نیست بلکه یک تولید ، ایدئولوژیکی – سیاسی و فرهنگی نیز محسوب می گردد 1.
تاریخچه مکتب و سیر تکاملی آنورود بحث فضا به علم جغرافیا همزمان با طرح جغرافیای نو در محافل جغرافیا اتفاق افتاد . در واقع می توان گفت که ابتداء در سال 1928 رابرت پلات جغرافیدان آمریکائی به وابستگی های ناحیه ای و یا فضایی تأکید بسیار نمود . و پس از او جغرافیدانان دیگری از سنت فضایی استفاده کردند اما کار عملی در دیدگاه فضایی توسط ادوارد اولمن و فردکورد شیفر وارد جغرافیا گردید . والترکریستالر، آلفرد وبر و فن تونن افق های تازه در جغرافیا گشودند . در اوایل دهه ی 1950 شیفر جغرافیا را « علم آرایش فضایی پدیده ها » می داند و اثبات گرائی منطقی را وارد مطالعات جغرافیای می نماید . پس از او در سال 1962 ویلیام بانج با استفاده از اندیشه های شیفر جغرافیای نظریه ای را مطرح نمود . و در سال 1969 دیوید هاروی افکار خود را در کتابی به نام ( تبیین در جغرافیا ) منتشر کرد و جغرافیا را با نام ( علم پراکندگی فضائی ) در ردیف علوم طبیعی قرار می دهد 2.پیترهاگت جغرافیدان انگلیسی نیز با طرح « تحلیل فضایی در جغرافیا انسانی » در دهه ی 70 افق های جدیدی در دیدگاه فضایی جغرافیا ایجاد نمود 1. اندیشمندان فوق به استفاده از روش های کمی ، تکنیک های آماری و ریاضی در جغرافیا بسیار معتقد بوده و سعی در ارایه ی چهره ای از جغرافیا به صورت یک دانش فنی داشتند . به همین دلیل با استفاده از نظریه ای اندیشمندان سایر علوم چون ؛ جامعه شناسی و اقتصاد به طرح مدلهائی فضایی برای ارایه ی راهکارهای مناسب برای حل مسائل محیطی جوامع انسانی می پرداختند .همزمان با فعالیت این گروه از جغرافیدانان ، گروههای دیگری از جغرافیدانان به ویژه در آمریکا بستر دیگری را برای مطالعات جغرافیایی فراهم کردند . آنان با دوری جستن از اقتصاد نئوکلاسیک درهای جغرافیای فضائی را به سوی قلمرو دانش روانشناسی گشودند . در سال 1945 جان گرتلند رایت رئیس انجمن جغرافیدانان آمریکا برای نخستین بار با بکار گرفتن مفاهیم ذهنی مردم در مطالعات جغرافیایی تحولی را ایجاد نمود . پس از او دیگر جغرافیدانان دیدگاه فضایی با بهره گیری از نظریه ی « نقشه شناختی » که از سوی تالمن ولینچ در زمینه های روانشناسی و شهرسازی ارایه شده بود ، توسعه گرایش مطالعات فضائی بسوی رفتارگرایی سوق داده شد ، در این زمینه مطالعات ساور ، وایت و رایت در آمریکار و ویلیام کرک در انگلستان بسیار مؤثر بوده است .اوج رفتارگرایی و پیدایش مکتب جغرافیایی رفتار فضایی در سال 1952 با ارتباط جغرافیا و مکتب روانشناسی گشتالت توسط ویلیام کرک بود او عقیده داشت « آنچه که ما در اندیشه هایمان نیاز داریم تا بتوانیم طبیعت و بشریت را تحت پوشش یک رشته علمی درآوریم ، تنها با پذیرش حوزه روانشناسی گشتالت می توانیم به این امر دست یابیم 1. در واقع پس از ورود جغرافیا به حوزه ی مطالعات مکتب روانشناسی گشتالت دیدگاه فضایی در جغرافیا تحت عنوان مکتب رفتار فضائی شناخته شد .در سال 1961 دیوید لاونتال از دیگر پیشگامان رفتار فضائی با ذکر سه قلمرو برای علم جغرافیا ، میدان مطالعات جغرافیایی را وسیعتر می نماید . این سه قلمرو عبارتند از2 :1- قلمرو اول جهان فیزیکی است که شامل پدیده های طبیعی و انسان ساخت است .2- قلمرو دوم عقاید ، اندیشه ها و باورهای انسانی درباره ی محیط می باشد .3- قلمرو سوم به چگونگی رفتار مردم در محیط و در کُنش متقابل با محیط مربوط می شود .او به نهاد انسانی و فرهنگ اجتماعی بسیار اهمیت می داد به همین دلیل نظریات او با انتقاداتی از سوی ساور مواجه شد . گالج و براون جغرافیدانان دهه ی 70 به بعد رویکرد مطالعات جغرافیای رفتار فضایی را از تکیه ی افراطی بر روانشناسی دور کرده و بار دیگر به مطالعه در حوزه های جامعه شناسی و اقتصاد اهمیت دادند .از دهه ی 1980 جغرافیای رفتار فضایی به مطالعه ی نیازهای اساسی انسان می پردازد و تأثیرات عوامل زمینه ساز را روی رفتار فضایی مورد بررسی قرار می دهد . از دهه ی 1990 این مکتب به شدت جهت گیری تجربی می یابد 1.ضرورت طرح و پیدایش مکتباز هنگامی که جغرافیا از جنبه ی توصیفی رها شد و به سمت و سوی کاربردی گرایش پیدا نمود ، جغرافیدانان همواره سعی نموده اند تا با ارایه روش ها ، شیوه ها و متدهای خاص روز به روز کارآمدی و جنبه های کابردی علم جغرافیا را بیشتر به نمایش بگذارند ، و در این رهگذر صاحبان اندیشه ها و ایدئولوژی های مشابه همگرائی پیــدا نمــوده و مکاتب جغرافیایی را در علم جغرافیا به منصه ی ظهور رساندند ، و هر یک برای پیمودن این راه با توجه به ایدئولوژی خود از دستاوردهای علوم دیگر استفاده می نمایند . البته علاوه بر اندیشه و تفکرات بنیانگذاران مکتب عوامل دیگری در پیدایش مکتب ها نقش چشم گیری داشته اند . که در بین آنها عوامل سیاسی – اجتماعی بسیار قابل ملاحظه و مؤثر بوده است .تاریخ علم جغرافیا بیانگر این واقعیت است که در اواخر قرن نوزدهم استعمارگرائی ، نژادپرستی و امپریالیسم هر یک به مطالعات جغرافیایی اعتبار بخشیده و به آن سمت و سو می دهند . در این دوره جغرافیا به عنوان ابزاری در جهت مالکیت سرزمین ها ، بهره برداری های اقتصادی ، میلیتاریسم و برتری های نژادی بکار رفته است . در سه دهه ی آخر قرن 19 مکتب های جغرافیایی در کشورهای مختلف مسیرهای تازه ای را در جغرافیا ، فرا روی دولت های استعمــاری و امپـریالیسمی می گشایند ، ویدال دولابلاش در فرانسه ، مکیندر در انگلستان ، دلاودووا در ایتالیا ، دیویس در آمریکا و هوفن و راتزل در آلمان . سرتوماس هولدیچ از انجمن جغرافیایی سلطنتی انگلستان می گوید : جغرافیا باید عملاً در خدمت امپراطوری انگلستان قرار بگیرد ، زیرا عدم توجه به جغرافیای عملی ، عدم پیشرفت نظامی و عقب ماندگی به دنبال دارد 1.پیدایش و توسعه ی مکتب های جغرافیایی با تحولات عمده در جغرافیای جهان همراه بوده ، شاید امروز که درهای استعمار و میلیتارسیم برای تاراج ثروت ملل بروی امپریالیسم بسته شده است ، مکتب رفتار فضایی بدنبال گشودن دریچه ای تازه از راه مطالعه ی رفتار فضایی ملل بر روی امپریالیسم باشد . زیرا همانگونه که قبلاً گفته شد در دهه ی 80 قرن بیستم مکتب رفتار فضایی روی تأثیرات عوامل زمینه ساز بر رفتار فضایی تأکید می نماید و صاحب نظران این مکتب وسایل ارتباط جمعی را مهمترین منبع اطلاعات و تجربه و تکوین نقشه ی ذهنی یا نقشه شناختی افراد می دانند1 . به همین دلیل است که امروزه امپریالیسم با توسعه ی شدید وسایل ارتباط جمعی چون شبکه های رادیوئی و تلوزیونی – ماهوره ای ، بازیهای کامپیوتری ، اینترنت و شبکه های چند رسانه ای تلفن های همراه و دیگر وسایل سعی در تسخیر نقشه های شناختی مردم جهان نموده است .
و اما از نگاهی دیگر .جغرافیا بر آن است تا کیفیت پیدایش توزیع های پیچیده اشیاء ، موجودات زنده و انسانها را در سطح زمین روشن کند ، دست زدن به تحلیلی از این توزیع ها پیش از همه مستلزم دست دادن توصیفی از آنهاست . می بایست مجدانه در صدد برآمد تا آرایش آنها را دریافت و پیوندها و روابط همه جانبه ی آنها را روشن کرد .جغرافیای کلاسیک از میان واقعیت های فضایی ، تنها بخشی را برمی گزیند که محل آنرا بتوان به آسانی در فضا تعیین کرد . و سراغ آن چیزهائی می رود که به بافت ثابت و مستحکم چشم انداز محیط شکل می بخشد. مانند ؛ اشکال ناهمواری ، پوشش گیاهی ، کشتزارها و مساکن و سایر اجزای سازنده ی محیط.در این دیدگاه انسان ها تنها بواسطه ی آثار مستقیمی که از حضور آنها در زمین بر جا می ماند مورد توجه قرار می گیرد نه بواسطه ی هنجارها و رفتارهایشان 2.جغرافیای کلاسیک بیشتر به کارهای میدانی تمایل نشان می دهد و موضوعی که به بررسی آن می پردازد بیشتر چیزی است که در بُرد نهایی نگاه قرار می گیرد و از طریق مشاهده به ادراک در می آید . این همان چشم انداز است که با ابزارها و تکنیک های روز آمد مورد مطالعه قرار گرفته و برای مطالعه ی سرزمین های وسیعتر ناچار به باز آفرینی محیط به یاری نقشه کشی ترکیبی است که خط مشی آنرا علایق جغرافیدان تعیین یا تحمیل می کند . در چنین شرایطی رفتار گروههای انسان که به مناظر شکل می بخشد تا آنجا مورد تبیین و تفسیر قرار می گیرند که از آن به عنوان نوع معیشت یاد می شود و آنگاه که مقایس تغییر می یابد تمامی ارجاعاتی که به رفتارهای گروهی داده شده ، از میان برمی خیزد یا از اثر می افتد 1.با توجه به شرحی که در بالا رفت متوجه می شویم ؛ انسان و خصایص، علایق و ویژگی های بسیار پیچیده آن بسیار کمرنگ و در حاشیه قرار دارد و پیچیدگی رفتار او که می تواند مرزهای چشم انداز را درنوردد و ابعاد فضای زیست را دگرگون سازد ، مورد مطالعه قرار نمی گیرد . این در حالیست که « انسان در فضا جابجا می شود ، جریاناتی از کالا و اطلاعات را پدید می آورد و یا دریافت می کند بر اعتبار و ارزش آن می افزاید و سرانجام برای تسلط بر آن به سازماندهی آن می پردازد 2» با توجه به این نکته است که طرفداران و مبلغین مکتب رفتار فضائی دلایل تکوین این مکتب را به شرح زیر بیان می دارند3 :1- برای شناخت و تحلیل پدیده های جغرافیایی ، علاوه بر واقعیت های فیزیکی و عینی ، آگاهی از محیطی که در آن تصمیم گیری انسان و زمینه های عملکردی او فراهم می شود ضروری است .2- در تعیین مسیر تصمیم گیری علم و روانشناسی نسبت به سایر علوم انسانی ترجیح می یابد . 3- تغیر جهت نگاه مطالعات جغرافیایی از کل جمعیت به فرد یا گروههای کوچک در ارتباط با کل جامعه است .4- استفاده از تحلیل ادراکی محیطی و تفسیر نقشه های ذهنی به عنوان منابع جدید اطلاعاتی .5- تحقیقات جغرافیایی با همپوشی با سایر رشته های علمی به ویژه روانشناسی در جهت طرح نظریه ها و حل مسائل محیطی بسیار کارساز است . 6- بکارگیری الگوهای علوم رفتاری ما را در رسیدن به اهداف خود بسیار کمک خواهد کرد.جغرافیدانان این مکتب علاوه بر توجه به محیط جغرافیایی به طبیعت فعالیت های انسانی و جریاناتی که آنها را خلق می کنند توجه دارند . این جریانات عبارتند از : عوامل اجتماعی چون طبقه اجتماعی ، مذهب ، دانش و پایگاه اجتماعی و عوامل اقتصادی چون معیشت ، ارتباطات ، حمل و نقل و درآمد و مهمتر از همه وجوه روانشناختی رفتار آدمی در فضا و تصورات و ادراکات و ارزشهایی که به فضا نسبت داده می شود را مورد بررسی قرار می دهد و می کوشد تا مراحل گوناگون مکانیسم تصمیم گیری را بازسازی کند .و نهایتاً اینکه مکتب رفتار فضایی به این دلیل شکل گرفت که تا سر حد امکان روحیه ها و تلقی های گروههای انسانی را بسنجد و حوزه های شناخت و منطق حاکم بر رفتارهای آنان را دریابد تا با ارزیابی این رفتارها و کنش های او در فضای عملکردی برای آینده ای خوب برنامه ریزی نماید . بدون شک جامعه ی فردگرای آمریکا در پیدایش مکتب مؤثر بوده است . اصول و مبانی مکتب ، علوم مؤثر بر آن اصول و مبانی مکتب رفتار فضائی بر شناخت حسی نسبت به روابط پیچیده میان انسان و محیط استوار است . در سازماندهی فضائی عوامل سه گانه ؛ شرایط نظام اقتصادی ، نظام سیاسی و نظام ایدئولوژیکی و پیوندهای این عوامل در شکل دهی پدیده های فضایی مؤثرند . جغرافیدانان این مکتب می گویند شناخت پراکندگی فضایی پدیده ها و اسلوب فضایی تصمیم گیری ، ساز و کار اساسی در همه مسائل جغرافیایی است ، و تصمیم گیری تأثیرات خود را در پراکندگی فضایی فعالیت های انسانی به صورت نمود عینی ظاهر می سازد . مثلاً تصمیم گیری در کاربری زمین چهره های مختلف جغرافیایی چون ، فضای سبز ، معابر ، مراکز تجاری ، ورزشی ، ساختمانهای مسکونی و ... را به وجود می آورد . از این رو چینش پدیده ها در فضا و یا باز آفرینی فضای جغرافیایی حاصل تصمیم گیری افراد ، گروهها و سازمانهای دولتی است1 .روشن است که تصمیم گیری فردی ، گروهی و سازمانی ( دولتی ) در خصوص فعالیت های انسانی در خلاء فکری صورت نمی گیرد . بلکه هر تصمیم گیری از یک سیاست یا ایدئولوژی خاص و حتی عوامل طبیعی تأثیر می پذیرد 2. اسلوب های فضایی تصمیم گیری از درونمایه و ابعاد ترکیب یافته اند ، که درونمایه آنها عبارت است از پدیده های طبیعی چون ناهمواریها ، پوشش گیاهی ، اقلیم و ... و ساختمانهای انسانی مثل شهر ، جاده ، مرزعه ، کارخانه و ... این پدیده ها به صورت وحدت جمعی و عملکرد جمعی واقعیت های جهان جغرافیایی را می سازد که با توجه به تأثیر متفاوت رفتارهای انسانی از گروهی به گروه دیگر و از ملتی به ملت دیگر تفاوت پیدا می کنند ، زیرا گروهها و ملت ها در شرایط خاص اقتصادی ، اجتماعی و ایدئولوژی خود تصمیم می گیرند ، بنابراین تصمیم گیری گام نخست در شناخت محیط ها و پدیده های فضایی است . ویلیام کرک از بنیانگذاران مکتب رفتار فضایی روی دو محیط مشخص که در پیدایش اسلوب های تصمیم گیری مؤثرند تأکید می ورزد1 :1. محیط پدیداری یا عینی ، همان محیط فیزیکی است که رفتار انسان در آن ظاهر می شود .2. محیط رفتاری ، از محیط ذهنی یا روانشناختی تأثیر می پذیرد و در آن تصمیم گیری صورت می گیرد .مثالی می تواند به روشن شدن مطلب بیشتر کمک نماید . در جوامع شیعی مذهب وقتی یک فرد که از پایگاه اقتصادی و مذهبی مناسبی برخوردار است در مسیر خیابان با رهگذرانی برخورد می کند که برای رفع تشنگی به دنبال آب پرسُ جو می نمایند ، با توجه به اندوخته های مذهبی خود مبتنی بر دریافت اجر معنوی اقدام به خرید و راه اندازی یک آبسرد کن و وقف آن برای مصارف عمومی می نماید . در این مثال ، مشاهده رهگذران تشنه ادراک محیطی ، موقعیت اقتصادی و اندوخته های مذهبی فرد محیط زمینه ساز ، دریافت اجر معنوی از مرتفع نمودن تشنگی رهگذران نقشه شناختی و تصمیم به خرید و اقدام به نصب و راه اندازی آبسرد کن در خیابان رفتار فضائی ناشی از تصمیم گیری است .مکتب جغرافیایی رفتار فضایی روی تصویر ذهنی تأکید زیادی دارد ، جغرافیدانان این مکتب عقیده دارند که طبیعت ، جامعه ، انسانها ، فضای زندگی و آنچه که به ایدئولوژی ، عقیده و مذهب مربوط می شود روی تصویر ذهنی ما اثر می گذارد و این تصویر ذهنی است که شناخت ما را از محیط رنگ و بو می بخشد ، در واقع آنچه که ما با حواس پنجگانه خود از محیط پیرامونی دریافت می کنیم با آنچه که قبلاً در ذهن خود انباشته ایم شامل ؛ آرزوها ، ترسها ، طمع ، تعصبات ، توهمات و نگرش ها را بررسی می نمائیم و یک درک جدید و منحصر بفرد از ورودی های حسی خود پیدا می کنیم که در روانشناسی به آن نقشه شناختی گفته می شود . در واقع ما در مکتب رفتار فضائی به یک نوع روابط ترکیبی میان ذهنیت درونی و عوامل جغرافیایی بیرونی برخورد می کنیم که باز نمایی ادراکی آنها به عنوان محوریت جغرافیای رفتار فضایی شناخته می شود .داونز و استی از محققین این مکتب می گویند : ادراکات محیطی در ذهن ما در شکل تصویرهای ذهنی محیطی یا همان نقشه شناختی ذخیره می شود . این نقشه ها در زندگی کارکردهای دوگانه ای دارند که عبارتند از : الف ) مسائل مکانی – فضایی را حل می کنند . ب ) رفتار محیطی را هدایت می کنند 1.آنچه که بیش از هر چیز روی نقشه شناختی یا تصویر ذهنی اثر می گذارد . محیط زمینه ساز می باشد . این محیط عبارت از آنچه بنحوی روی افراد اثر می گذارند و شامل پایگاه اجتماعی – طبقه ی اجتماعی ، سن ، جنس ، میزان تحصیلات ، موفقیت اقتصادی ، شغل ، عوامل فرهنگی – مذهبی محیط و دهها عامل دیگر می باشد . مثلاً ، امروزه در ایران علاقه و موفقیت دختران به تحصیل در دوره ی متوسطه و دانشگاه از پسران بیشتر است .دیدگاه فضایی در جغرافیا ابتدا از علوم مختلف نظیر جامعه شناسی ، اقتصاد و فلسفه ( تفکرات فلسفی بر کلی وکانت ) سود جهت و نظریات و تئوری های آنان در مطالعات مختلف ، چون مکان گزینی فعالیت های اقتصادی سلسله مراتب شهری ، پخش فضایی و سایر فعالیت ها ، بکار گرفته شد . بعداً در مکتب رفتار فضائی از روانشناسی و نظریات این علم بهره فراوان گرفته شد .در مکتب رفتار فضائی از دو رشته روانشناسی محیطی و روانشناسی محیطی و روانشناسی رفتاری استفاده می شود و بیش از همه تفکرات سه روانشناس معروف مکتب روانشناسی گشتالت به نامهای ماکس و رتایمر ، کورت کافکا و کهلر در تحولات و تکوین مکتب رفتار فضایی بسیار مؤثر بوده اند . مکتب گشتالت عبارت است از « هستی یا کل سازمان یافته ای که در آن اجزاء هر چند از هم قابل تشخیص هستند اما وابسته با یکدیگرند و خصوصیاتی دارند که در نتیجه ی بور نشان در کل بوجود می آید و کل خصوصیاتی دارد که به هیچ یک از اجزاء تعلق ندارد . 1» علوم ریاضی ، هندسه و آمار در مقیاس گسترده از همان ابتدای شکل گیری دیدگاه فضایی و مکتب رفتار فضایی مورد استفاده جغرافیدانان قرار گرفت و از تئوری ها ، روشهای کمی و نظریه های این علوم در مقیاس وسیعی در تحلیل های فضایی پراکندگی پدیده ها و نقشه نگاری و مدلسازی استفاده می شود .از دیگر علوم که اخیراً در جغرافیا به ویژه در مکتب رفتار فضایی کاربرد پیدا نموده علوم رایانه می باشد که خصوصاً در مدلسازی نقش بسیار ارزنده ای دارد و جایگاه مهم این علم بر کسی پوشیده نیست . مدلها و جنبه های کاربردی یکی از معروفترین مدلهائی که بر اساس دیدگاههای فضایی در جغرافیا تنظیم گردیده ، مدل انتشار فضایی است . این مدل نخستین بار توسط هاگراستراند سوئی و همکارانش در دانشگاه سوئد در سال 1953 طراحی شده آنها پس از مطالعات بر روی ماهیت و انتشار چند نوآوری در کشاورزی مانند کنترل سلگاوی و اثر پرداخت یارانه برای اصلاح چراگاهها در نواحی مرکزی سوئد ، در فاصله ی زمانی 1956 تا 1965 انتشار پدیده های دیگری از جمله انتشار دستگاه تلورسیون در سوئد را با مدل هاگراستراند مورد بررسی قرار دارند که نتیجه ی کار تایید مدل مذکور بود 1. مدل ها گراستراند از ماهیت پخش پدیده در فضا و در زمان استفاده شده است که حرکتی موجی دارد نیمرخ انتشار موج مراحل چهار گانه ای را طی می کند که عبارتند از : 1. مرحله ی مقدماتی : آغاز فرایند انتشارات که با تاسیس مراکز پذیرش در کانون انتشار شروع می شود . 2. مرحله ی انتشار : حرکت عملی انتشار دیده می شود که با رشد مراکز پذیرش همراه است. 3. مرحله ی تراکم : افزایش نسبی تعداد پذیرندگان در تمام مکانها صرف نظر از فاصله ی آنها از کانون انتشار . 4. مرحله ی اشباع : کند شدن و توقف نهائی پذیرش پدیده ، در این مرحله انتشار در تمام کشور صورت گرفته و تفاوت ناحیه ای بسیار کم به چشم می خورد 2.هاگستراند دو نوع انتشار را مطرح نمود که عبارتند از : الف ) انتشار واگیردار که در نتیجه ی تماس از فردی به فرد دیگر منتشر می شود و هر چه از کانون انتشار پدیده دو تر شویم به علت کاهش تماس ، سرایت پدیده دیرتر رخ می دهد .ب ) انتشار سلسله مراتبی ؛ که پدیده ابتدا در لایه ای مستعد منتشر و سپس به لایه های بعدی سرایت می کند ، مثلاً استفاده از رایانه در منازل ابتدا متوسط گروههای ثروتمند شروع و سپس به طبقات پایین تر در آمدی سرایت نموده است . البته انواع دیگر انتشار مطرح است که غالباً در بستر دو نوع اصلی رخ میدهند ، مانند انتشار گسترش و انتشار مجدد که طی آن پدیده پس از انتشار در یک مکان محل انتشار را ترک و به نواحی مجاور منتقل می گردد . مانند انتشار مد لباس . بطوریکه وقتی مدی خاص در ناحیه ی دور تر از کانون منتشر می شود در کانون آن لباس از مد افتاده است .البته مدل ها گراستراند بعدها توسط خود او و جغرافیدانان آمریکائی نظیر ریچارد یوئیل اصلاح شد و در این اصلاحات نقش عامل تراکم جمعیا با اشکال متفاوت با حذف سطح یکنواخت انتشار ، تغییر مقاومت در مقابل انتشار حاصل از اثر عقاید عوامل مذهبی یا عوامل فرهنگی و معنوی و اضافه کرده مرزها و موانع به مدل صورت پذیرفت 1.مطالعات تجربی بعدی مفید بودن کاربرد مدلهای شبیه سازی را در بررسی تغییرات فرهنگی در ناحیه ای با موقعیت متناقض محیطی نشان داد 2. یکی از جنبه های کاربردی دیدگاه رفتار فضائی در جغرافیا استفاده از این دیدگاه در برنامه ریزیهای توسعه ی ملی در کشورهاست . اخیراً برنامه ریزان برای تدوین برنامه های توسعه به برنامه ریزی فضایی روی آورده اند و از ظرفیت های این دیدگاه برای حصول نتایج مطلوب در آینده استفاده می کنند زیرا برنامه ریزی فضایی تلاش دارد و تا شرایطی برای نواحی فقیر و توسعه نیافته ایجاد کند که بتواند خود را به سطح نواحی غنی برساند1 . برنامه های توسعه ی آسمان شرقی پس از فروپاشی دیوار برلین و وحدت دو آسمان از اینگونه کاربردهای می باشد که از موفقت قابل قبولی برخوردار بوده است . برنامه ریزی فضایی بصورت سندی عینی در قالب « طرح آمایش سرزمین » نموده می یابد که در آن به بهره برداری عقلانی از امکانات ، منابع و استعدا های مناطق مختلف برای استقرار مطلوب جمعیت و تاسیسات در فضای ملی می پردازد . مثلاً در برنامه ریزی طرح تفضیلی توسعه ی شهرها ، مکان گزینی مدارس چنانچه با دید فضایی صورت بگیرد علاوه بر اینکه تراکم جمعیت در محلات شهر در نظر گرفته می شود به عوامل دیگری چون با شبکه هاب معابر شهری ، مسیرهای حمل و نقل شهری ، وضعیت بزرگراهها و همچنین بافت فرهنگی شهر نیز مورد توجه واقع می شوند در حالیکه در برنامه ریزی های معمولی به این نکات توجه نشده و در بسیاری مواقع مشکلات زیادی در سطح شهر ایجاد می شود . مشکلاتی چون : گروههای ترافیکی در آغاز و پایان کار مدارس ، عبور خطرناک دانش آموزان از عرض بزرگراههای برای رسیدن به مدارس ، تراکم زیاد دانش آموزان در برخی مدارس و برعکس . و حتی مشکلات رفتاری در برخی دانش آموزان در نتیجه ی ناهمگونی بافت فرهنگی دانش آموزان مدرسه . امروزه NGD ها از کانونهای ظهور رفتار مردم ناشی از تلقی های ادراکی – محیطی آنان در هدایت روند جامعه و دولت های می باشند ،که روز بروز بر تعدد و تنوع آنها بویژه در کشورهای توسعه یافته افزوده می شود و این در جوامع دموکراسی در می آیند . از جمله این NGO ها می توان از گروههای سبز در اروپا نام برد که دارای ایدئولوژی زیست محیطی بوده و به صورت خودجوش به عوامل مخرب محیط زیست واکنش نشان میدهند . نمونه های دیگر ، جامعه دفاع از آزادی بیان ، سازمان پزشکان بدون مرز را می توان ذکر کرد . ..
تالاب کانی برازان مهاباد از جمله تالاب های مهم آذربایجان غربی است که طرح احیای آن اخیرا به اتمام رسیده است. این تالاب بزودی به عنوان پناهگاه حیات وحش معرفی می شود که در صورت انجام این کار تالاب کانی برازان جزو مناطق چهارگانه کشور خواهد بود که جایگاه قانونی و تعریف شده دیگری پیدا میکند. با توجه به وجود پتانسیل های موجود این تالاب به عنوان نخستین سایت پرنده نگری کشور نیز انتخاب شده است.
تالاب کانی برازان در قسمت شمالی حوزه آبریز رودخانه های مهابادچای و سیمینه رود واقع است که در شمال و شرق روستای قره داغ گستره شده و تا تالاب گروس امتداد می یابد
احداث زهکشی اصلی ساحل راست شبکه آبیاری مهاباد ،تالاب کانی برازان را از بقیه اراضی تالابی مجاور جدا کرده است.
تالاب کانی برازان یکی از مهم ترین تالاب های اقماری جنوب دریاچه ارومیه است که زیستگاه پرارزشی را برای پرندگان آبزی فراهم کرده است.
این تالاب خمچون تالاب بزرگ دریاچه ارومیه به دلیل همجواری جوامع انسانی با طبیعت با خطر روبرو هستند به طوری که روند شکار غیر قانونی و برداشت گیاهان آبی از آن جمله (نی) و(جگن)هنوز ادامه دارد.چرای بی رویه زمینهای اطراف وتخریب زیستگاه های جانداران به دست انسان ،عبور جاده های شهری از میان تالاب ها،شکار بی رویه حیات وحش، برداشت علوفه آبی و گسترش جوامع و شهرهای اطراف با حذف گونه های گیاهی وجانوری خطری جدی برای موجودیت این تالا بها هستند.
مساحت و محدوده
این تالاب از شمال به کانال قرهداغ و زمینهای پست و شورهزار، از مغرب به تپههای مرتفع و نیمهمرتفع قره داغ، از شرق و شمال شرقی به کانال «بفروان» و زمینهای پست شوره زار و با شیب حدود صفر که در موقع پرآبی همراه با بالا آمدن آب دریاچه ارومیه زیرآب رفته و آب دریاچه از طریق کانال مزبور وارد تالاب میشود و از سمت جنوب به زمینهای کشاورزی و چمنزارها و زمینهای پستشورهزارروستای بفروان با شیب صفر تا 2 درصد محدود میشود. مساحت این تالاب 80 هکتار است. عمق متوسط این تالاب 60 سانتیمتر و حداکثر عمق آن 120 سانتیمتر است.
زمین شناسی ـ ژئومورفولوژی و رسوب شناسی
این تالاب در بالای جاده مهاباد ـ میاندوآب قرار دارد و دارای ساختار زمینشناسی به شرح زیر است :
کامبرین (EM)
این نهشتهها که در قسمت شمال شرقی مهاباد واقع شده است، دارای وسعت نسبتاً زیاد بوده و حاوی دولومیت، آهکهای دولومیتی لایهای و آهک میباشد. رنگ این رسوبات عمدتاً خاکستری تیره و متبلور بوده و حاوی باندهای نازک چرتی میباشد. در آهکهای این منطقه آثاری از فسیلها دیده میشود ولی قسمتی که ماکروفسیل بصورت بسیار آشکار و واضح بدست آید، به چشم نمیخورد. در بعضی از این قسمتها آهک همراه ماسه سنگها و شیلها میباشد. سن این نهشتهها کامبرین میانی تا بالایی میباشد.
پرمین
رسوبات پرمین که در این منطقه در مناطقی که بر روی تشکیلات کامبرین و پرکامبرین بصورت دگرشیبی قرار گرفتهاند، دارای ضخامت نسبتاً زیادی میباشند و در مناطقی دیگر بصورت رورانده بر روی سنگهای جوانتر قرار گرفتهاند.
این نهشتهها را میتوان به دو قسمت در این بخش تقسیم کرد: نوعی از نهشتهها که دارای ضخامت کم تا حداکثر400 متر میباشد، شامل ماسه سنگ کوارتزیت بوده که رنگ آنها قرمز تا سفید و شیری میباشد که در بعضی از نقاط این نهشتهها بطور محلی همراه کنگلومرا و رسوبات شیلی و سیلتستون بوده که گاهاً در شیلهایی که در قاعده قرار گرفتهاند، ناخالصیهای لاتریتی دیده میشود که در نقشه این منطقه با علامت pd مشخص شده است که تقریباً مشابه تشکیلات دو رود میباشد.
نوع دیگری از نهشتهها شامل آهک و آهک دولومیتی است که دارای ضخامت بیشتری از تشکیلات pd بوده و رنگ آنها تیرهتر و در موارد کمی شیری و روشن میباشد. این تشکیلات را میتوان معادل سازند روته در نظر گرفت که در نقشه با علامت Pr مشخص میشود. بطورکلی رسوبات پرمین برخلاف سایر رسوبات بطور گسترده، چه از نظر سطحی و چه از نظر حجمی در منطقه به چشم میخورد.
در پرمین سنگهای دیگری نیز دیده میشود. این سنگها که شبیه به گرانیت بوده ولی با توجه به کم بودن مقدار کوارتز میتوان آنرا سینت نامید که در بخش جنوب شرقی با وسعت نسبتاً کم در حدود چندین کیلومتر مربع گسترش دارد. در این سنگ مقدار فلدسپاتها بیشتر از نوع پلاژیوکلازهای سدیم و فلدسپاتهای نوع پتاسیمدار کم میباشد. به همین خاطر اکثراً رنگ نوع پلاژیوکلازهای سدیمدار و فلدسپاتهای نوع پتاسیمدار کم میباشد. به همین خاطر اکثراً رنگ این سنگها بدون در نظر گرفتن نوع کانیهای تیره شیری میباشد و سنگهای صورتی در آن کمتر یافت میشود. در بعضی از مناطق به علت هوازدگی برونزدهای سنگی بخشی از سینتها که سن آنها پرمین بوده، بصورت واریزهایی در جهت شیب دامنه بر روی همدیگر در اندازههای مختلف انباشته شده است که بعضی به علت هوازدگی شیمیایی زیاد فلدسپاتها و کانیهای تیره که بیشتر از نوع بیوتیت میباشند، جلای خود را از دست دادهاند.
الیگومیوسن
این تشکیلات به سن الیگومیوسن شامل رسوبات مارنی به رنگ خاکستری و سبز که گاهاً بعلت زیاد بودن مواد رسی و ترکیبات آهن دار متمایل به قرمز تا آجری نیز میباشد. همراه این نهشته کنگلومراها و گاهاً لایههای نازکی از آهک به ضخامت چند سانتیمتر تا چندین متر در بین این لایههای آهکی دیده میشود که از نظر وجود ماکروفسیل بسیار ضعیف بوده و دارای نفوذپذیری زیادند. این نهشتهها در بعضی از مناطق بسیار ناپایدار میباشند. بطوریکه در قسمتهایی بصورت واریزه به طرف سرازیری ریخته و بر روی همدیگر انباشته شدهاند. ضخامت این رسوبات در بعضی از قسمتها چندین متر، خصوصاً در کناره جاده تا بیش از 80 متر میرسد.
کوارتز (Qt)
این رسوبات شامل تشکیلات کواتزتر می باشد که بصورت رسوبات آبرفتی و مخروط افکنههای سیستم قدیمی در ارتفاع بالاتر قرارگرفتهاند و شامل کنگلومراهایی میشوند که با توجه به عدم عامل دیاژنتیکی مؤثر غالباً بصورت واریزههایی به طرف پایین سرازیر شدهاند.
هیدرولوژی
آب این تالاب دائمی بوده و از بارش مستقیم و روان آبهای سطحی تپههای مجاور و همچنین چشمههای خودجوش کرانه غربی تأمین میگردد. بالا آمدن آب دریاچه ارومیه در سالهای اخیر باعث نفوذ آب شور به داخل تالاب از قسمت شمال شرقی شده است و وضعیت آبی تالاب در شعاع وسیعی همراه با نوسانات آب دریاچه ارومیه تغییر مینماید و افزایش و یا کاهش آب دریاچه ارومیه در ارتفاع آب و مساحت آن تأثیر میگذارد. از جمله مهمترین تأثیرات پیشروی و عقبنشینی آب دریاچه ارومیه، خشک شدن نواحی اطراف کانال قرهداغ و زمینهای پست کنارههای ساحلی شمال و شمال غربی و شرقی است. زمینهای بجا مانده از پیشروی و پس روی آب به شورهزار تبدیل شدهاند وگیاهان نمک دوست به سرعت در این زمینها جایگزین میشوند. پیشروی آب شور به داخل تالاب سبب میگردد که تداخل آب شور و شیرین با وزن مخصوصهای متفاوت بوجود آید و دو قشر جداگانه از آب در جریان مخالف یکدیگر پدید آیند. بطوریکه آب شیرین تالاب که سبکتر است در لایه سطحی به طرف دریا و آب شور که سنگینتر است از قسمت زیر به طرف تالاب حرکت کند. این فرآیند تأثیرات بسیاری برکل سیستم تالاب گذاشته و فلوروفون و رسوبات تالاب را دچار دگرگونی نموده است.
دسترسی
در امتداد جاده ارومیه به میاندوآب از طریق کمربندی دارلک به پل دارلک میرسیم که روی رودخانه مهاباد احداث شده است. بعد از عبور از این پل در امتداد جاده آسفالته باریکی در امتداد ساحل رودخانه مهاباد حدود 9 کیلومتر به جلو میرویم و سپس جاده شوسه به طول 10 کیلومتر را طی میکنیم و بعد از گذشتن از روستای قرهداغ و تپههای مشرف به آن به محدوده تالاب میرسیم.
ژئومورفولوژی اقلیمی
شاهکار دیگری از هخامنشیان سر از خاک برآورد
سرپرست ایرانی گروه کاوش تل آجری از کشف دروازه شهر باستانی پارسه خبر داد.
دکتر علیرضا عسکری چاوردی گفت: یکی از مهمترین بخشهای واقع در حریم تخت جمشید، بخش شمال غربی تختگاه است که به مجموعه فیروزی معروف است؛ جایی که امروز ویرانه های بنایی دیده می شود که به آن تل آجری می گویند.
وی با بیان اینکه تل آجری در ۳ کیلومتری غرب تختگاه تخت جمشید واقع شده است، افزود: در این فصل کاوش، نقشه و ساختار بنای تل آجری براساس بخش های مشخص شده و همچنین نتایج به دست آمده از بررسی ژئوفیزیک، ژئومغناطیسی و الکتریسیته بازسازی شد که براساس اطلاعات مقدماتی به دست آمده، پلان یک ساختمان چهارگوش کشف شد.
آقای عسکری چاوردی، رئیس دانشکده هنر شیراز گفت: ابعاد هر ضلع این ساختمان حدود ۴۰ متر در محور شمالی- جنوبی و ۳۰ متر در محور شرقی- غربی است که دیواره های قطور این ساختمان به ضخامت حدود ۱۰ تا ۱۲ متر می رسد.
در این فصل از کاوش، یک دروازه بزرگ شناسایی شده است.
این دروازه در فاصله ۱۰۰ متری جنوب محوطه تل فیروزی قرار گرفته که در محور ارتباطی آن کاخ بزرگی به ابعاد ۵۵ در ۶۰ متر وجود دارد و طبق شواهد موجود، در محدوده بین دروازه تل آجری و این کاخ، پردیس هایی قرار داشته که امروزه بخشی از سازه های آبرسانی آن دیده می شود.
بدنه بیرونی و راهروی بزرگ بنای دروازه به آجرهای لعابدار رنگین مزین بوده است و در ساختار این دروازه، هزاران قطعه آجر به ابعاد ۳۳ در ۳۳ سانتی و ضخامت ۱۱ سانتی متر به کار رفته است.
رئیس دانشکده هنر شیراز با تاکید بر اینکه بنای مذکور پس از دوران هخامنشیان به تلی از خاک تبدیل می شود، افزود: امروزه ساکنان محلی منطقه، این محوطه را تل آجری می خوانند.
در حال حاضر ۱۲ بنای باستانی دوره هخامنشیان در حریم تخت جمشید شناسایی شده که به دلیل وجود شباهت زیاد بین آجرهای لعابدار کشف شده دروازه ها با نقوش اسطوره های بین النهرین، به نظر می رسد شهر پارسه در دوره کوروش هخامنشی نیز وجود داشته است.
بناهایی که در این محوطه کشف شده به احتمال زیاد پیش از بنای تختگاه تخت جمشید ساخته شده و در واقع کشفیات اخیر، خلاءهای تاریخی شهر پارسه به ویژه در دوره حکومت کوروش و کمبوجیه و پیش از به قدرت رسیدن داریوش هخامنشی در سال ۵۲۱ پیش از میلاد را پر می کند.
در این فصل از کاوش، تعداد ۳۰ قطعه آجر لعابدار رنگین مزین به انواع نقوش ترکیبی حیوانات بالدار که در بیشتر آنها تصاویر ترکیبی از حیوانات اسطوره ای دوره ایلامی و هخامنشی با سنت جنوب غیر ایران و بین النهرین است، کشف شد.
تخت جمشید در سال ۵۲۱ پیش از میلاد در روزگار داریوش هخامنشی بنا نهاده شده و تا پایان حکومت هخامنشیان در سال ۳۳۱ پیش از میلاد به عنوان مهمترین پایتخت سیاسی و مذهبی هخامنشیان مورد استفاده قرار می گرفت. چشم انداز تختگاهی که کاخ های هخامنشی روی آن بنا شده است با شناسایی بیش از ۱۰۰ اثر و بنای باستانی بزرگ در پیرامون تختگاه همواره منظری شهری را برای کاخ های هخامنشی قابل تصور ساخته است. بناهایی که به وسعت ۶۰۰ هکتار در محدوده ای بهنام عرصه و حریم تخت جمشید پراکنده است و حدفاصل فضاهای خالی بین این آثار را پردیس هایی فرا می گرفته است.
وی افزود: باستان شناسان از حدود یکصد سال پیش تا به امروز در پی شناخت کارکرد این آثار باستانی واقع در حریم تخت جمشید هستند و تلاش دارند تا تحلیلی فضایی از انسجام و ارتباط معنایی در مفهوم شهر برای کاخ ها، تختگاه و بناهای وابسته به آنها در دشت پیدا کنند.
۱۰ هکتار از محدوده پیرامون تل آجری در حوزه باغ فیروزی با استفاده از روش ترکیبی ژئوالکتریک و هم ژئوفیزیک بررسی و مستندنگاری شد و علاوه بر بهکارگیری روش های دقیق باستان شناسی و تخصص های مرتبط نظیر استخوان باستان شناسی، از انواع آزمایش ها در خصوص مواد آلی و کانی، مطالعات ژئوالکتریک، ژئوفیزیک، نقشه برداری،زمین شناسی، ژئومورفولوژی استفاده و نتایج مطالعات در سیستمهای اطلاعات جغرافیایی و تشکیل انواع بانک های اطلاعاتی مورد استفاده و ارزیابی قرار گرفت.
http://www.khabaronline.ir/detail/385718