http://www.pdfone.com. .http://openpdf.com
http://www.toodoc.com. .http://www.pdfgeni.com
http://search-pdf-books.com. .http://www.pdfqueen.com
http://pdfind.com. .http://pdfdatabase.com
حسین صارمی،پارک علم و فناوری فارس واحد 303- شرکت مهندسین مشاور روانآب فارس
siamak.saremi@gmail.com
- مقدمه
قسمت اعظم این استانها در محدوده سلسله جبال زاگرس قرار می گیرد. از اینرو به جاست در ابتدای این مبحث، ویژگیهای ریخت شناسی این واحد که به تبع، ریخت شناسی استانهای مذکور را نیز دربرمی گیرد بیان شود. در بخشهای بعد بر اساس نقشه های زمین شناسی موجود، پراکندگی دشتها در استانهای مورد بحث، ذکر شده و سازندهای رخنمون در اطراف آنها که در ارتفاعات و تاقدیسهای مجاور دشتها بیشترین گسترش را دارند ذکر می شود. افزون بر این حساسیت سازندهای مذکور نسبت به فرسایش و حرکتهای توده ای که به تبع بر این دشتها نیز اثرگذار است تا حد امکان بیان می شود. انتظار می رود مواد آبرفتی تشکیل دهنده این دشتها بیشتر از مواد فرسایش یافته سازندهای ارتفاعات مجاور می باشد که بیشترین حساسیت را به فرسایش دارند.
- زاگرس در استان فارس
واحد زاگرس در منطقۀ فارس به حداکثر پهنای خود میرسد. در فارس، امواج چینها ملایمتر و بازتر شده و بیشتر به صورت چالههای ناودیسی و برجستگیهای تاقدیسی ساده خودنمایی میکند. چالههای ناودیسی اغلب از طریق فرودهای محوری تاقدیسها به یکدیگر متصل شده و در نتیجه، دشتهای بسیار فراخ به وجود آوردهاند (مانند دشت داراب). از مشخصات دیگر زاگرس فارس، ناوهای برجسته میباشد که گاهی در ارتباط با زمینهای پست مجاور حالت برجسته یافته و توپوگرافی مشخصی پیدا کردهاند( ناودیس برجسته قلات، شهرک و . . .).
در منطقۀ فارس، محور چینها به تدریج به طرف شرق متمایل میشوند و سرانجام در منطقۀ لار، به کلی غربی- شرقی میشوند. علاوه بر این، دخالت نیروهای عمودی به صورت تزریق نمک (گنبد نمک) ویژگی خاصی به زاگرس فارس بخشیده است، به گونهای که بزرگترین تمرکزگاه گنبدهای نمکی کشور است( گفته می شود در استان فارس بیش از 114 گنبد نمکی وجود دارد). تزریق نمک در میان رسوبات اغلب لایههای فوقانی را شکافته و در سطح زمین توپوگرافی خاصی را به وجود آوردهاند. حضور و دخالت گنبدهای نمک باعث شده تا بسیاری از زمینها و آب منطقۀ فارس به املاح نمک آلوده شده و غیرقابل استفاده گردند.
افزون بر این تعدادی کویر در استان فارس مشاهده میشود. کویرها بر اساس تعریف بولک عبارتند از زمینهای رسی و سیلتی بسیار شور که در فصل مرطوب دارای خاک نرمی هستند که پوستۀ نمکی آنها گاهی از آب پوشیده شده و اغلب در کنار هم قرار دارند و فاقد هر گونه آثار حیات اعم از گیاه یا حیوان میباشند. صورت عمومی کویرها شامل سرزمین هموار یا پوشش سطحی پفکرده است.
مهمترین کویرهای فارس عبارتند از:
نام
موقعیت
مساحت (km2)
مساحت قشر نمک(km2)
تیپ کویری
ابرقو
جنوبشرق ابرقو
1590
1015
قشر نمکی+جلگه رسی+منطقه مرطوب
میدان لاوار
جنوبشرق ابرقو
1000
85
قشر نمکی+جلگه رسی+ دلتا
نیریز
شرق نیریز
1915
747
قشر نمکی+جلگه رسی+دریاچه فصلی
علاوه بر کویرها، اغلب در چالههای کوچک محلی، و یا مسیر رودهای کمشیب، رسوب دانههای بسیار ریز رس و سیلت اشکال دیگری به وجود آوردهاند و صورت ظاهری این پدیده نیز صاف و فاقد پوشش گیاهی است. این پدیده نامهای گوناگونی دارد و به آن کویر کمنمک یا بدون نمک نیز میگویند. مهمترین کویرهای کمنمک استان فارس عبارتند از:
- میدان گل (شرق دریاچۀ بختگان)
- میدان لاوار (جنوب شرق ابرقو)
- زمین ریخت شناسی استان فارس
بر اساس تقسیم بندی واحدهای زمین ریختی ایران، استان فارس و نواحی اطراف آن در واحد زاگرس(واحد جنوبغربی) ایران قرار می گیرند. این واحد که به نوبه خود به دو قسمت زاگرس چین خورده و زاگرس مرتفع تقسیم می شود با طولی حدود 1400 کیلومتر و با روند شمال غرب- جنوب شرق از حوالی مریوان در استان کردستان آغاز و تا جنوب بندرعباس(یا به طور دقیقتر تا تنگه هرمز) گسترش میابد. زاگرس در واقع یکپارچه ترین توده کوهستانی ایران است که از یک سو به جلگه خوزستان و از سوی دیگر به فرورفتگی های ایران مرکزی محدود می شود. از لحاظ شکل ظاهری این مجموعه بزرگ ناهمواری ایران، تفاوتهای بارزی را با سایر واحدهای ژئومرفیک نشان می دهد. به طوریکه در زاگرس چین خورده نوع کلاسیک این ناهمواری ها در اثر فرایند چین خوردگی و در زاگرس مرتفع فرایند گسلش و ایجاد سفره های رورانده عامل اصلی تشکیل این گونه اشکال زمین ریخت بوده است. با این حال نوع ناهمواری ها و شکل ظاهری آنها در هر دو قسمت به تدریج از داخل به طرف خارج تغییرات محسوسی یافته و ابتدا به زاگرس چین نخورده و در نهایت به دشتهای هموار ختم می شود. بدین ترتیب از نظر پیکرزمین ساختاری مجموعه زاگرس را می توان به سه واحد زاگرس مرتفع، زاگرس چین خورده و زاگرس چین نخورده(هموار) تقسیم کرد. مرز بین زاگرس مرتفع و زاگرس چین خورده گسل جدید زاگرس بوده و گسل قدیمی زاگرس نیز این واحد را از واحد ایران مرکزی(سنندج- سیرجان) جدا می کند. بخشی از زاگرس که به طور کلی در استان پهناور فارس گسترده شده است را به عنوان زاگرس جنوب شرقی یا زاگرس فارس در نظر می گیرند که در واقع قسمت عمده آن در زاگرس چین خورده قرار می گیرد. بخش شمالی و شمال شرقی استان در همسایگی استانهای اصفهان و کرمان نیز بخشی از واحد زمین ریخت ایران مرکزی به حساب می آید که البته از گسترس کمی برخوردار است.
در این مقاله به منظور سهولت در انجام مطالعات و دسترسی به اطلاعات، زمین ریخت شناسی استان را به دو قسمت زمین ریخت شناسی دشت و زمین ریخت شناسی کوهستان تقسیم نموده ایم که حاوی اطلاعات عمومی در مورد مشخصات ژئومرفیک استان می باشد.
- زمین ریخت شناسی دشت
دشتهای استان فارس در بخشهای میانی غالبا از نوع آبرفتی و در بخشهای شرقی عمدتا از نوع کویری(بیابانی) است. دشتهای آبرفتی از رسوبات و نهشته های تحکیم نیافته ائی تشکیل یافته است که خود از فرسایش رودخانه ائی ارتفاعات بلند زاگرس بوجود آمده اند. بدین علت در بیشتر این دشتها سیستمهای پیچیده ائی از رودخانه ها و آبراهه ها وجود دارد که گاه به صورت دائمی و گاه به صورت فصلی باعث بوجود آمدن دشتهای سیلابی و تراس های آبرفتی بویژه در قسمتهای میانی استان گردیده اند. این دشت ها در نزدیکی کوهپایه ها به تدریج به رسوبات مخروط افکنه تبدیل می شوند.
- دشت شیراز
دشت شیراز در میانی ترین بخش استان عمدتاًَ از رسوبات دشت سیلابی، رسوبات کوهپایه ای تحکیم نیافته تا کمی سیمانی شده، پادگانه های آبرفتی از جنس ماسه، سیلت و رس، رسوبات مردابی از جنس رس و نمک، آبرفتهای رودخانه ای از جنس قلوه سنگ و شن و رسوبات دریاچه ای در نزدیکی دریاچۀ مهارلو تشکیل شده است. علاوه بر اینها توده های لغزیده که نتیجۀ ریزش ناگهانی لایه های سنگی و لغزش در شیبها است از دیگر سیماهای مورفولوژیک دشت شیراز است. رسوبات کوهپایه ای تحکیم نیافته به صورت مخروط افکنه از جنس گراول، کنگلومرای کم سیمانی شده در دامنۀ کوهها یا در مجاورت دشتها مشاهد می شود. دشت شیراز یک دشت ناودیسی است که توسط تاقدیسهای بزرگ احاطه شده و در اثر فعالیت سیستمهای گسلی جوان و بروز نشستهای بعدی ایجاد گردیده است. به علت مناسب بودن بافت خاک و بالا بودن سطح آب زیرزمینی در دشت شیراز، انواع محصولات کشاورزی در این دشت کشت می شود. رودخانۀ قره آغاج از جمله مهمترین رودخانه هایی است که در این دشت جریان دارد.
- دشت مرودشت
این دشت در حقیقت ادامه دشت شیراز به طرف شمل و شمال غرب است که عمدتا از رسوبات سیلابی از جنس رس و ماسه، آبرفتهای رودخانه ای (مئاندری) و رسوبات مردابی از جنس رس و نمک تشکیل یافته است. این دشت در واقعی یکی از پهناورترین و حاصلخیزترین دشتهای استان فارس است که از زرقان در جنوب تا دشت خرامه و ارسنجان در جنوب شرق و شمال شرق و دشتهای سعادت شهر و مرغاب در شمال گسترش دارد. ویژگی مورفولوژیکی این دشتها نیز تا حد زیادی مشابه دشت مرودشت است. به طور کلی قسمت عمدۀ آنها از رسوبات سیلابی و رودخانه ای (مئاندری) تشکیل شده است که به تدریج با نزدیک شدن به کوهها به رسوبات کوهپایه ای و مخروط افکنه (از جنس رس، سیلت و کنگلومرای سیمانی شده) تبدیل می گردد. رودخانۀ کٌر طویلترین رودخانۀ جاری در دشت مرودشت است.
- دشت ارژن
این دشت با مساحتی حدود 90 کیلومتر مربع در 60 کیلومتری غرب شیراز قرار گرفته است. از دیدگاه ژئومرفیک این دشت در واقع یک پولیه است. بدین معنا که آب حاصل از نزولات جوی، جریان سطحی و یا چشمه های کارستی ابتدا در دریاچه آن جمع شده و سپس از طریق حفراتی که در جنوب شرق دشت و در مجاورت گسل شرقی وجود دارد به داخل زمین فرو رفته و تخلیه می گردد.
- دشت ابرکوه
دشت ابرکوه (ابرقو) دشت بزرگی است که با مساحتی حدود 1500 تا 2000 کیلومتر در شمال خاوری کوه همبست و در مسیر جادۀ سورمق-دهشیر قرار گرفته است. بلندی این دشت از دریا حدود 1500 متر می باشد. حوضۀ آبریز خشکرودهای این دشت به سوی شمال شرقی به مرداب گاوخونی و پهنۀ نمکی ابرقو می رسد. نهشته های کوهپایه ای دشت بیشتر به صورت قلوه سنگ، شن و ماسه پدیدار شده است که در بخش گسترده ای در دامنۀ کوهها به چشم می خورد. شیب توپوگرافی این نهشته ها 1 تا 2 درصد است. در بخشهایی از این کفه که شیب توپوگرافی به صفر می رسد، به مواد دانه ریز در حد رس و لای تبدیل می گردد که به دلیل تبخیر زیاد و بارش اندک، با مواد تبخیری مانند گچ و نمک همراه است. کفۀ ابرقو در واقع یکی از سری فرورفتگیهایی است که از دریاچۀ ارومیه تا جازموریان با روند شمال غربی-جنوب شرقی قرار گرفته است. این کفه با راستای شمال غربی با فواصل نه چندان طولانی به کفۀ طاقستان و از آنجا به باتلاق گاوخونی می پیوندد. به طور کلی دشت ابرقو کفه ای بسیار هموار است که با گل و لای همراه با املاح تبخیری و همچنین ماسه های بادی پوشیده شده و در سرتاسر سال نیز خشک است.
- دشت آباده
به طور کلی از نظر ریخت شناسی، منطقۀ آباده از مجموعۀ چند دشت بزرگ و کوچک تشکیل یافته است که به وسیلۀ کوههای بلند با روند شمال غربی-جنوب شرقی از یکدیگر جدا می شوند. این ویژگی ژئومرفولوژیک متأثر از گسله آباده – سورمق است که باعث رورانده شدن نهشته های پرمین و به وجود آمدن هورست – گرابنهای متعدد در این منطقه گردیده است. دشت آباده به عنوان بزرگترین دشت منطقه عمدتاً از تراسها و مخروط افکنه های آبرفتی تا پهنه های رسی، مارنی و گچی و همچنین دشتهای سیلابی (از جنس ماسه های دانه ریز) تشکیل یافته است. این دشت با هوای گرم در تابستان و سرد و ملایم در زمستان، یکی از دشتهای خشک و بیابانی استان فارس به شمار می آید که متوسط بارندگی آن به حدود 150 میلیمتر در سال می رسد و در فصل بهار این منطقه تحت تأثیر بادهای شدیدی است که از نواحی کوهستانی به طرف نواحی بیابانی می وزند. در این دشت، نهرها و قنوات متعددی وجود دارد که غالباً در دشتهای سیلابی و کفه های رسی حفر شده اند و به طرف شمال شرقی از مقدار آنها کاسته می شود. آب دهی این قناتها گاه ببیش از 70 لیتر در ثانیه میرسد.
- دشت قطروئیه
دشت قطروئیه، فروافتادگی مثلثی شکلی است که بخش غربی آن به یک زون گسلی بسیار مهم به نام زون گسلی قطروئیه – ده برین محدود می شود. در حقیقت، دشت قطروئیه در اثر عملکرد متقابل این زون گسلی و زون راندگی شمال غربی – جنوب شرقی ده وزیر- ده برین بوجود آمده است. این دشت محل تجمع بارشهای فصلی بوده و رسوبات حاصل از فرسایش کوهستانهای شمالی و غربی در آنها نهشته می شوند. این فرورفتگی سطح تراز کل منطقۀ قطروئیه به حساب آمده و آبریزهای تمامی محدوده به آن سرازیر می شود. دشت قطروئیه در شرق و شمال شهر قطروئیه عمدتاً از زمینهای زراعتی و دشتهای جوان، پهنه هایی از جنس رس و ماسه نمکی تشکیل یافته است. به طرف جنوب شرق جنس این دشت تغییر کرده و به رسهای نمکی تبدیل می شود. عبور از این قسمت که گودترین قسمت دشت به حساب می آید در مواقع بارانی بسیار خطرناک بوده و به این لحاظ، قبلاً به آن کفۀ مرگ گفته میشد. رسوبات کوهپایه ای که در حدواسط این دشت و کوههای مرتفع در شمال شرقی وشرق قرار گرفته شده عمدتاً از مارن، سیلت، و کنگلومرای سست تشکیل یافته است. در لابلای این نهشته ها، تراسهای آبرفتی و مخروط افکنه های جوان قرار گرفته اند که در نزدیکی نواحی روستایی و مرکزی دشت به رسوبات دشت سیلابی و نهشته های بستر رودخانه ائی تبدیل می شوند. بر روی عکسهای هوایی، دشت قطروئیه با رنگ سفید از سایر قسمتها متمایز است.
- دشت خنج
این دشت در شرق و شمال شهر خنج قرار گرفته است. در این منطقه، علاوه بر دشت خنج، دشت دیگری به نام دشت علا مرودشت نیز وجود دارد که به وسیلۀ کوه تنگه خور (تاقدیس خشت) در شمال و کوه لنگه آسیایی در جنوب محصور شده است. هر دو دشت ظاهراً در اثر عوامل زمین ساختی (گسلی) در منطقه بوجود آمده و حتی راستای روخانه دائمی و فصلی نیز در ارتباط تنگاتنگ با این عوامل است. دشت خنج غالباً از پهنه های سیلتی، رسی، ماسه ای و تا حدی گراولی و نهشته های دشت سیلابی از جنس رس سیلت و نمک تشکیل یافته است. دریاچۀ فصلی خنج نیز که حاوی رسوبات سیلتی و نمکی است از دیگر پدیده های ریخت شناختی این دشت است که در سالهای پرباران برای مدت کوتاهی در آن آب تجمع می یابد. دشت علاءمرودشت در جنوب، دارای همان ترکیب لیتولوژیکی دشت خنج است که عمدتاً از فرسایش کوههای مجاور منشأ گرفته است. در این دشت بر خلاف دشت خنج، رسوبات آبرفتی و بستر رودخانه ای از گسترش بیشتری برخوردارند که غالباً به صورت دشتهای سیلابی ممتد در مجاور رودخانه های فصلی و دائمی به وجود آمده اند. دشت خنج به طرف شرق تا منطقۀ گراش ادامه یافته و در نهایت به دشت لار می پیوندد. دشت علاءمرودشت نیز به طرف شرق و شمال شرقی به دشت بیرم و کوه گاوبست گسترش می یابد.
- دشت حاجی آباد
منطقۀ حاجی آباد خود شامل دشتهای نسبتآً وسیعی چون دشت زرین دشت (در شمال و شرق زرین دشت)، دشت شهر پیر (در جنوب روستاهای شهرپیر، رده شور، و دوبران) و دشت جویم (در پیرامون بنارویه) می باشد. دشت زرین دشت عمدتاً از نهشته های رسی و سیلتی، نهشته های آبرفتی و سیلابی و پهنه های کوچک رسی تشکیل یافته است. دشت شهر پیر نیز شامل پهنه های رسی و سیلتی وسیع و رسوبات کانال رودخانه ای است که همۀ آنها به دریاجۀ فصلی می ریزند. کف این دریاچه دارای فرو چاله هایی است که آب را در خود فرو می برند. دشت جویم که از شمال روستای منصور آباد تا جنوب بنارویه گسترش دارد از انباشته های رسی و سیلتی و همچنین رسوبات بستر رودخانه ای (سیلابی) تشکیل یافته است. چندین رشته قنات در این دشت حفر شده است که منبع اصلی تأمین آب کشاورزی به حساب می آیند. علاوه بر عوامل فرسایشی، عوامل تکتونیکی نیز در به وجود آمدن این دشتها نقش داشته اند، به طوری که مرز کلیه دشتها با ارتفاعات مجاور، تراستی و گسلیده است.
- دشت فراشبند
دشت فراشبند با روند شمال غربی- جنوب شرقی از جنوب شهر فراشبند در جنوب روستای کنارمالک آغاز شده و تا بخش جره گسترش دارد. عرض متوسط این دشت حدود 6 کیلومتر و درازای آن 30 کیلومتر است. این دشت در پیرامون شهر فراشبند و جنوب روستا آویز عمدتاً از پهنه های رسی و سیلتی تشکیل یافته است که در آنها نخلستانها و زمینهای کشاورزی متعدد وجود دارد. از این ناحیه به بعد، دشت فراشبند از تراسهای سطح پایین ماسه ای، تراسهای سطح بالا و مخروط افکنه های گراولی تشکیل یافته است. دشت دارنجان- نوجین در واقع بخشی از دشت فراشبند به حساب می آید که به طرف غرب از گسترش آنها کاسته شده و نهایتاًَ به ارتفاعات تاقدیسی (تاقدیس گرم، کوه سرخ، بری و میشوان) ختم می شوند. رودخانۀ شور از جمله مهمترین رودخانه های مهم این دشت است که انشعابات فرعی آن تا شمال روستای آویز ادامه می یابد. بخش نوجین در حقیقت پست ترین نقطۀ دشت فراشبند است که علاوه بر رودخانه های شور، رودخانه های کوچک دیگری به طرف آن سرازیر می شوند.
چاههای غیر مجاز و تهدید طبیعت
حسین صارمی،
Siamak.Saremi@gmail.com
-یکی از منابع اصلی تأمین آب سفره های آب زیرزمینی هستند. آبهای زیرزمینی که در سه شکل برداشتی چاه، چشمه و قنات مشاهده می شوند، در مناطق خشک و نیمه خشک از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. در مناطق شهری بهره برداری از سفره های آب زیرزمینی بیشتر به شکل چاه جهت تأمین آب شرب صورت می گیرد. در مناطق روستایی بهره برداری از آبهای زیرزمینی در هر سه شکل چاه، چشمه و قنات برای کشاورزی در مرحله اول و جهت شرب در اولویت دوم قرار می گیرد. اما در مناطق صنعتی بیشتر برداشت بصورت چاه و بدون اینکه عملیات تصفیه بر روی آن صورت گیرد، مورد استفاده قرار می گیرد.
در استان فارس در حدود 90 درصد از وسعت آنرا آب و هوای خشک و نیمه خشک در برگرفته است. در این منطق به علت خشکسالی که در چند سال اخیر و برداشت بیش از حد مجاز آب از سفره های آب زیرزمینی، زیست بوم های این مناطق در معرض بحران جدی قرار گرفته اند.
- روند برداشت آب از طبیعت
کنار رودخانه ها اولین مناطقی بوداند که انسان آنها را جهت زندگی انتخاب کرد. دسترسی آسان به آب مهمترین مزیت این مناطق بوده است. با انتخاب این مناطق توسط انسان، پایه های اولیه تمدن بشری در کنار و حواشی رودخانه های بزرگ شکل گرفت. ولی بر اثر گذشت زمان انسان به این نتیجه رسید که مناطق کوهستانی هم (مخصوصاَ در مناطق کوهپایه ای) می توان کشاورزی کرد.
اما زندگی بشر در مناطق خشک و نیمه خشک، که فقط فصول پائیز و زمستان از بارندگی برخوردارند. انسانها و خصوصاَ کشاورزان این مناطق در فصل تابستان و اوائل پائیز با کمبود آب مواجه می شوند. لذا در گذشته دو شیوه برای مرتفع کردن این مشکل در مقابل آنها بوده است. نخست ذخیره سازی آب رودخانه ها در دره ها و شیارهای میانکوهی، شیوه ای که بعدها بنام سدسازی معروف گردید. روش دیگر، استفاده از آبهای زیرزمینی بود که به سه شکل چاه، چشمه و قنات، توسط کشاورزان مورد بهره برداری قرار می گرفت. در مناطق خشک و نیمه خشک بهره گیری از قنوات در ایران مرسوم بوده است، روشی که پس از هزاران سال هنوز هم کم وبیش مورد استفاده قرار می گیرد.
رویکرد منابع آب در سه دهه اخیر
در سه دهه اخیر وقایعی به وقوع پیوسته که رویکرد استفاده از منابع آب را در کشور و استان فارس تغییر داده است.
- افزایش جمعیت و رشد زندگی شهرنشینی. در طی سه دهه اخیر جمعیت استان فارس حدود 2.2 برابر شده، همچنین نرخ رشد شهرنشینی از 28 درصد در سال 1335 به حدود 63 درصد در سال 1385 رسیده است. این رشد جمعیت شهرنشین، افزایش مصرف آب را در شهرها بدنبال خواهد داشت. از سوی دیگر جمعیت حدود 2 میلیون نفری استان به 4.4 میلیون رسیده است. این افزایش نرخ شهرنشینی و کل جمعیت استان تقاضای مصرف بیشتر آب را بهمراه داشته است.
- خشکسالی و کاهش بارندگی ها. بطور کلی روند بارتدگی در کشور و استان فارس یک روند کاهشی بارش را نشان می دهد( طی 40 سال گذشته). علاوه بر کاهش روند بارش طی 40 سال اخیر نوع و رژیم بارندگی نیز بصورتی تغییر کرده است، که انسان کمترین استفاده را می تواند از آن داشته باشد. نوع بارش برف در استان فارس کاهش یافته و از طرفی دیگر شدت – مدت بارندگی ها نیز افزایش یافته، بصورتی که مقدار زیادی بارنذگی طی مدت زمان کوتاهی بارش می یابد. در برخی مناطق 40 تا 60 درصد بارندگی کل سال تنها در چند ساعت بوقوع می پیوندد. علاوه بر تغییراتی که در این مؤلفه اقلیمی صورت گرفته است، خشکسالی هها نیز در فرکانس های زمانی کوتاهی به وقوع می پیوندد. تمام این مسائل اقلیمی باعث شده که آب کمتری در دسترس انسان قرار گیرد.
- توسعه صنعتی و افزایش مصرف آب، احداث کارخانجاتی که احتیاج زیادی به آب دارند بر مصرف آب به طرز قابل توجهی می افزاید. علی رغم اینکه طی 30 سال اخیر کارخانه هایی که نیاز به آب زیادی داشته باشند، در فارس رشد چندانی نداشته است، ولیکن همین روند کم هم در افزایش مصرف آب تأثیر گذاشته است.
- زیرکشت بردن اراضی دیم و بایر. مهمترین عاملی که باعث برداشت بی رویه آب از سفره های زیرزمینی در استان فارس شده است، زیرکشت بردن اراضی دیم و بایر کم بازده بوده است. این روند خصوصاَ در اوایل انقلاب و بعد از انقلاب بوجود آمد. بخش قابل توجهی از زمین های بیابانی اطراف شهرها و روستاها توسط مردم زیرکشت رفت و از سوی دیگر، برخی اراضی با هدف اشتغالزایی توسط هیئت هفت نفره به بیکاران واگذاری شد ( بدون مطالعه، بررسی و ارزیابی های کارشناسانه!). واگذاری زمین به شرکتهای زراعی و تعاونی و . . . از دیگر مواردی بود که نیاز به آب را بسیار افزایش داد. با توجه به موارد فوق که نشاندهنده افزایش میزان مصرف آب در چند سال اخیر است و نیز با توجه به ثابت ماندن منابع آبی و خشکسالی های چند سال اخیر، در یک اقدام غیرمسئولانه دیگر اقدام به حفر چاه های عمیق کنترلی نداشته است مردم و دولت با حفر چاه های عمیق و نیمه عمیق که خیلی از آنها پروانه و جواز حفر چاه هم ندارند، باعث نابودی قنوات و چشمه سارها شده اند( با نگاهی به قنوات موجود در استان فارس مشاهده می شود که حدود 40 تا 60 درصد آنها خشک و نابود شداند). ولی در عوض در هر 500 تا 1000 متر موتور آبی در حال فعالیت و مکیدن آب از سفره های زیرزمینی است. اگر خشکسالی چند سال دیگر ادامه داشته باشد و از طرفی برداشت بی رویه منابع زیرزمینی هم ادامه داشته باشد و چاره ای برای این معضل اندیشیده نشود، این مشکل می تواند به نابودی این منابع منجر شود که پیامد آن نشست زمین و خشک شدن برخی مناطق جنگلی، مراتع، دشتها و هزاران خسارت دیگر خواهد بود.
- چاره اندیشی
متولیان امور آب استان بایستی از صدور مجوز برداشت آبهای زیرزمینی در مناطق بحرانی جداَخودداری کند و در مناطقی که احتمال برداشت آب زیاد، منجر به معضلات زیست محیطی می شود، برخی از جوازها و پروانه های بهه برداری را برای مدتی باطل اعلام کند و یا اینکه برداشت آب بصورت دوره ای انجام شود. دولت بایستی صنایعی را که به آب زیادی احتیاج دارند، ملزم کند که طرحهایی جهت بازیافت آب از فاضلابهای موجود در آن صنایع ارائه کرده و به مرحله اجرا برسانند. همچنین از تکنولوژِی بارور کردن ابرها جهت افزایش میزان بارش در استان فارس، اقدام کند. ملزم کردن کشاورزان به استفاده از روشهای آبیاری جدید همچون آبیاری قطره ای و افزایش راندمان آب در کانالهای آبیاری و تبدیل کانالهای سنتی به کانالهای مدرن، جهت کاهش پرت آب.
علاوه بر جغرافیدانان، زمینشناسان نیز به نوبه خود در جهت تعیین تاریخ زمینشناسی، تحول ناهمواریها را مورد توجه قرار دادهاند. چنانچه در اواسط قرن ۱۹ زمینشناسان انگلیسی نخستین کسانی بودند که مفهوم پیدایش دشتگون را بیان کردند.
در شوروی سابق پدیدههای بیرونی در قرن نوزدهم مورد توجه دانشمندانی چون پیتر کروپوتکین و واسیلی داکوچایف قرار گرفت. طی سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۸۷۰، مطالعه نهشتههای یخچالی و کوهستانی دوران چهارم در سیبری شرقی و طبقهبندی آنها بر حسب پیدایش، توسط پیتر کروپوتکین انجام شد. همچنین واسیلی داکوچایف (پدر علم خاکشناسی) برای اولین بار تخریب استپها را به عنوان یکی از اشکال فرسایش خاک بررسی کرد و در مطالعه خاکهای روی تراسهای رود ولگا در سال ۱۸۹۱ متوجه نقش ناهمواریها شد و ارتباط بین ایندو را روشن ساخت. وی نشان داد که اغلب خاکها مانند چرنوزیوم میتواند در تعیین سن شکلبندی یا شکلیابی ناهمواریها بهکار رود. بدین ترتیب در شوروی سابق هنگامی که در غرب مفاهیم ژئومورفولوژی دیویسی توسعه مییافت، اساس ژئومورفولوژی تازهای ریخته میشد که در آن رابطهها با سایر علوم طبیعی و علوم زمین بیشتر مورد توجه قرار میگرفت.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، ژئومورفولوژی با تئوری چرخه فرسایش ویلیام موریس دیویس (۱۹۳۴-۱۸۵۰) در آمریکا به مرحله جدیدی پانهاد. وی با تنظیم و سیستماتیک کردن ایدههای مربوط به تحول ناهمواریها که تا زمان وی بیشتر توسط زمینشناسان مطرح شده بود، تئوری خود را در قالب «دوره جغرافیایی» یا «دوره فرسایشی» و «فرسایش نرمال» مطرح کرد (۱۸۹۸-۱۸۸۴). دیویس علم اشکال ناهمواریهای زمین را که در سال ۱۸۵۸ توسط کارل فردریش نومن «ژئومورفولوژی» نامیده شد و سپس در سال ۱۸۹۴ توسط آلبرت پنک شهرت پیدا کرد و تا آن زمان یکی از شاخههای فرعی زمینشناسی محسوب میشد، به شکل علمی تخصصی و با هدف و فرهنگ ویژه خود مطرح کرد و به این علم نظام عقیدتی انسجامیافتهای بخشید و اصالت آن را تثبیت نمود. از این نقطهنظر دیویس را میتوان بنیانگذار ژئومورفولوژی بهعنوان علم تخصصی دانست. با ارائه نظریه چرخه فرسایش، ژئومورفولوژی وارد مرحله جدیدی از نگرش فیزیوگرافی میشود و دیویس شخصیت علمی جهانی پیدا میکند و مکتب وی در انگلستان و فرانسه توسعه مییابد و ایدهها و نظریههای وی در بسیاری از نشریات علمی منتشر و بررسی میشود.
در فرانسه، امانوئل دومارتن یکی از طرفداران میانهرو نظریه دیویس در سال ۱۹۱۰ مقالهای درباره اثر آبوهوا بر روی اشکال ناهمواریهای زمین منتشر ساخته و قبل از جنگ جهانی دوم فکر جغرافیای منطقهای را تکوین میکند. همچنین هنری بولیگ ژئومورفولوگ فرانسوی نیز یکی از طرفداران جدی دیویس بود ولی در آلمان تئوری دیویس طرفدار زیادی پیدا نکرد.
هنگامی که پنک و دیویس و پیروان نظریات آنها در اروپای غربی به مطالعه و تحقیقات اولیه مشغول بودند، مکتب بزرگ و مستقل دیگری در نیمه قرن بیستم در ایالات متحده رشد و توسعه یافت. به دنبال کارهای اولیه دانشمندان پیشگامی نظیر گرو کارل گیلبرت در اوایل قرن بیستم، گروهی از دانشمندان علوم طبیعی، زمینشناسان و مهندسان هیدرولیک مانند رالف آلگر بنگنولد، جان هاک، لونا لئوپولد، توماس مادوک و آرتور استرالر شروع به مطالعه و تحقیق بر روی شکل عناصر چشمانداز مانند رودخانهها و دامنهها با استفاده از روشهای بازدید مستقیم، سیستماتیک، اندازهگیریهای کمّی ابعاد مختلف پدیدهها و مقیاسگذاری این اندازهگیریها نمودند. این روشها امکان درک وضعیت گذشته و پیشبینی وضعیت آینده چشماندازها بر اساس شکل کنونی آنها را برای محققان فراهم ساخت. ژئومورفولوژی کمّی میتواند دینامیک شارهها و مکانیک جامدات، ژئومورفومتری، مطالعات آزمایشگاهی، اندازهگیریهای میدانی، کارهای تئوریک و همه زمینههای مربوط به مدل تکامل چشمانداز را در بر گیرد. از این روشها برای درک و مطالعه هوازدگی و تشکیل خاک، انتقال رسوب، تغییر چشمانداز و رابطه میان اقلیم، تکتونیک، فرسایش و رسوبگذاری استفاده میشود.
از نیمه دوم قرن بیستم جهتگیریهای مدرن و پیشرفته در ارتقای مرتبه علمی دانش ژئومورفولوژی نقش موثری داشته است و با کوشش محققان، این دانش از حالت رکود و انزوا خارج شد. در حال حاضر ژئومورفولوژی در مسیر جدیدی قرار گرفته و تئوری چرخه فرسایش دیویس به دلیل ساده بودنش مورد انتقاد قرار گرفته است. امروزه گرایش به سوی ژئومورفولوژی کاربردی است و عقاید امروزی بیشتر تمایل دارد که روشهای علمی را جایگزین تصورات پیشین نماید و بههمین دلیل دیدگاه سیستمهای فرسایشی جایگزین تفکر چرخه فرسایش شده است. به علاوه ژئومورفولوژی جدید بیشتر مبتنی بر مقایسه سیستماتیک اشکال ناهمواریها و نهشتههایی است که موجب تعیین سن آنها میگردد و همچنین تعیین اشکال اولیه و اصلی ناهمواریها و بالاخره شناسایی فرایندها و محیطهای مورفوکلیماتیک، هنگامی که ناهمواریها را بهوجود آوردهاند مورد توجه میباشد.
ورود دانش ژئومورفولوژی به ایران و اشاعه آن از دانشگاه تهران آغاز میشود. اولین گام در این زمینه بهوسیله احمد مستوفی که از شاگردان امانوئل دومارتن فرانسوی بود برداشته میشود. وی با تاثیرپذیری از اندیشههای این دانشمند فرانسوی به تدریس جغرافیای طبیعی و بهویژه ژئومورفولوژی در دانشگاه تهران پرداخت. اصطلاح پیکرشناسی زمین برای اولین بار بهعنوان معادل کلمه ژئومورفولوژی توسط مستوفی در سال ۱۳۱۸ بهکار میرود. پس از تفکیک رشتههای تاریخ و جغرافیا از یکدیگر در سال ۱۳۴۰، درس مستقل ژئومورفولوژی در سال ۱۳۴۳ در دانشگاه تهران ارائه شد که مدرس اصلی آن مستوفی و سپس دانشجویان وی فرجالله محمودی و جمشید جداری عیوضی بودند.[۱۰] با تشکیل مرکز تحقیقات علمی مناطق خشک، مطالعات ژئومورفولوژی در بیابان لوت بهوسیله مستوفی و همکاران آغاز شد. گستردهترین مطالعات میدانی پروژه لوت به وسیلهی مستوفی سرپرستی و برنامهریزی گردید و خود وی دو بار از ریگ لوت با شتر عبور نمود و ضمن ارائه اطلاعات ارزشمند از لوت، نقشه ژئومورفولوژی بیابان مذکور را تهیه کرد.گرچه بنیانگذار ژئومورفولوژی در ایران، احمد مستوفی است اما میتوان گفت شاخصترین چهره ژئومورفولوژی ایران فرجالله محمودی است.
محمودی که از شاگردان مستوفی بود، پس از اخذ دکتری ژئومورفولوژی از کشور فرانسه در سال ۱۳۴۶ تدریس ژئومورفولوژی را در گروه جغرافیای دانشگاه تهران بهعهده گرفت. تمرکز مطالعات او بر روی لندفرمها و فرایندهای مناطق بیابانی و بهویژه بیابان لوت بود که حتی در برخی موارد به تشریح و تحلیل مبانی فرایندهای بادی و حمل ماسه در دنیا کمک نموده است.
فرجالله محمودی برای شناخت ژئومورفولوژی ایران به مدت ۷ سال (۱۳۵۷-۱۳۵۰) به بیشتر نقاط ایران سفر کرد و اطلاعات ارزشمندی را درباره ژئومورفولوژی ایران حمعآوری نمود. همزمان با محمودی، مقصود خیام و عبدالحمید رجایی از دیگر بنیانگذاران ژئومورفولوژی ایران و دانشآموختهی کشور فرانسه در دانشگاه تبریز به فعالیت مشغول شدند. بخش عمدهی پیشرفتهای علمی و آموزشی و تربیت متخصصان نسل جدیدتر ژئومورفولوژی در ایران مدیون زحمات محمودی و خیام است. علاوه بر این اساتید، دانشمندان دیگری از جمله محمود حریریان، مهدی صدیقی، بدیعالله فیروزی، جمشید جداری عیوضی و حسن احمدی خدمات ارزندهای را در راه گسترش دانش ژئومورفولوژی ارائه نمودند.
ژئومورفولوژی (به انگلیسی: Geomorphology) از سه واژه یونانی geo بهمعنای زمین، morphe بهمعنای شکل و logos بهمعنای دانش یا شناخت تشکیل شده است.
در زبان فارسی برابرهای گوناگونی برای بیان یا توصیف اصطلاح ژئومورفولوژی بهکار بردهاند که از آنجمله میتوان به زمینریختشناسی، پیکرشناسی زمین، شناخت ناهمواریهای زمین، شناسایی عوارض زمین، زمینشکلشناسی، زمینشناسی سطحی و... اشاره نمود. با این وجود بیشتر متخصصان و محققان این رشته و سایر رشتههای مرتبط در کشور ترجیح میدهند اصطلاح ژئومورفولوژی را بهکار ببرند.
ژئومورفولوژی را میتوان علم مطالعه سیستماتیک و بینرشتهای لندفرمهای زمین و مناظر آنها بهعلاوه فرآیندهای درونی و بیرونی کره زمین که اشکال را خلق کرده و آنها را تغییر میدهند، تعریف نمود.
ژئومورفولوژی شاخهای از رشتهٔ جغرافیای طبیعی است که به بررسی چگونگی بهوجود آمدن اشکال مختلف طبیعی در سطح زمین میپردازد و تغییرات حاصل از عوامل درونی و بیرونی زمین را بر روی این اشکال دنبال میکند تا بتواند رفتار آنها را تبیین نموده و به پیش بینی آینده آن نایل شود. هدف از این علم، مطالعه اجزای اصلی تشکیل دهندهی ناهمواریها میباشد و از روش اصولی توصیف علمی ناهمواری شامل شناسایی اجزای متفاوت عوارض زمین و چگونگی روابط بین آنها و طبقهبندی این عوارض بهصورت سیستماتیک بهره میگیرد
به طور کلی ژئومورفولوژی علم شناسایی اشکال ناهمواریهای زمین است و به مطالعهی علمی ویژگیهای هندسی سطح زمین میپردازد. اگرچه ویژگیهای هندسی سطح زمین عموماً به آن دسته از شکلهای سطح زمین محدود میشود که در سطح دریا یا در بالاتر از سطح دریا توسعه یافتهاند، ژئومورفولوژی همه ویژگیها یا جنبههای سطحی مشترک بین قشر جامد زمین یا لیتوسفر (سنگکره)، هیدروسفر (آبکره) و اتمسفر (هواکره) را در بر میگیرد. به این ترتیب در ژئومورفولوژی نهتنها شکلهای سطحی قارهها و مناطق حاشیه آنها، بلکه ناهمواریها و شکافهای کف دریاها و اقیانوسها نیز بررسی میشود. به علاوه مشاهده سطح ماه و مریخ و دیگر سیارهها -از نزدیک و با استفاده از ماهوارهها- سبب شد که ژئومورفولوژی به بررسی جنبههای خارج از سطح زمین نیز بپردازد و بر گستره مطالعاتی خود بیفزاید.
ژئومورفولوژی جدید بیشتر مبتنی بر مقایسه سامانمند اشکال ناهمواریها و نهشتههایی است که موجب تعیین سن آنها میگردد و همچنین تعیین اشکال اولیه و اصلی ناهمواریها و بالاخره شناسایی فرایندها و محیط ریختاقلیمی (مورفوکلیماتیک) هنگامی که ناهمواریها را بوجود آوردهاند، مورد توجه است. همچنین ژئومورفولوژی از مطالعات آماری برای بررسی اشکال ناهمواریها بهره میگیرد و سعی دارد در تحول ناهمواریهای زمین علیرغم پیچیده بودن مساله دینامیک طبیعت، سهم فرایندهای گوناگون ناشی از آب و هوا و پوشش گیاهی و ماهیت سنگها و ساخت زمین و تغییر شکلهای زمینساختی (تکتونیکی) و میراث مراحل اولیه تکامل را از نظر دور ندارد.
اهمیت دانش ژئومورفولوژی در شناسایی فرایندهای تشکیلدهنده لندفرمهای زمین به منظورهای مختلف و ازجمله کاربرد در برنامهریزی و آمایش میباشد. به همین دلیل امروزه ژئومورفولوژی بهصورت رشتهای مستقل و یا شاخهای از رشته جغرافیای طبیعی در دانشگاههای جهان تدریس میشود و هر روز بر تنوع و گوناگونی عرصههای مطالعاتی آن افزوده شده و یافتههای آن بهصورت کاربردی مورد استفاده سایر علوم قرار میگیرد.
ژئومورفولوژی دانشی نسبتاً جدید است که ابتدا به وسیلهٔ ویلیام موریس دیویس (۱۸۵۰-۱۹۳۴) جغرافیدان آمریکائی شکل گرفت و با تحقیقات ارزشمند جغرافیدانانی نظیر والتر پنک، لستر کینگ، والتر لانگبین، لونا لئوپولد و ریچارد چورلی (پایهگذار تئوری سیستمی در ژئومورفولوژی) به قوانین و اصول علمی خود رسید.
گرچه ژئومورفولوژی بهعنوان نام یک علم، واژهای نسبتاً جدید است، ولی موضوع آن تاریخچهای کهن دارد. این علم از دیرباز به وسیله جغرافیدانان یونانی بیآنکه عنوان مشخصی داشته باشد شناخته شده بود. فیلسوفان یونان و روم قدیم در نوشتههای خود نحوه شکلگیری رشتهکوهها و دیگر مناظر سطحی کره زمین را مورد توجه قرار داده و نظریاتی را ارائه نمودهاند. ارسطو، هرادتوس، سنکا، استرابو، زنوفن و بسیاری افراد دیگر از ۶ قرن پیش از میلاد تا یک قرن پس از آن درباره موضوعاتی نظیر منشأ دره رودخانهها و دلتاها و نوسان سطح دریاها بحث کردهاند. حدود هزار سال بعد ابن سینا دانشمند ایرانی (۹۸۰ تا ۱۰۳۷ میلادی) به نقل از ارسطو نظریه فرسایش تفریقی و ایجاد برخی از کوهستانها را بر این اساس مطرح نموده است.
از آغاز رنسانس و در طول آن بسیاری از دانشمندان تاریخ زمین را مورد بررسی قرار دادهاند. لئوناردو داوینچی (۱۵۱۹-۱۴۵۲) بر مبنای وجود فسیلها و صدفهای دریایی در کوهستانها معتقد به تغییرات سطوح خشکی و دریاها بوده است. او همچنین حفر درهها بهوسیله رودها و انتقال رسوبات ناشی از آن را به دیگر مناطق تشخیص داده بود. همزمان با لئوناردو داوینچی، برنارد پالیسی دانشمند فرانسوی (۱۵۸۹-۱۵۱۰) در رابطه با مسائل ژئومورفولوژی و اشکال ناهمواریها افکار مدرنی بیان میکند. مفاهیم ژئومورفولوژی مطرح شده توسط لئوناردو داوینچی و برنارد پالیسی بهمراتب غنیتر از مفاهیم بیشتر دانشمندانی است که سه قرن پس از ایشان اظهار گردیده است. اما این افکار تا قرن ۱۸ و حتی قرن ۱۹ ناشناخته ماند و در نتیجه ار نفوذ زیادی برخوردار نشد.
در قرنهای ۱۸ و ۱۹ با شتابگرفتن اضمحلال عقاید کاتاستروفیستی، نظریات متعددی درباره تاریخ زمین و نحوه شکلگیری آن و همچنین مطالعات زیادی مربوط به ناهمواریها و مفهوم فرسایش ارائه گردید. در این بین مفهوم فرسایش که ارتباط مستقیمتری با اندیشه ژئومورفولوژی داشت و در عهد قدیم و قرون وسطی نیز توجه بیشتر دانشمندان را جلب نموده بود، در دورههای جدیدتر مورد حمایت قرار گرفت و در زمینه مشخصی توسعه یافت.
پژوهشهای علمی ژئومورفولوژی از اواخر سده ۱۸ آغاز گردید و در قرن نوزدهم بیش از پیش مورد توجه اغلب زمینشناسان قرار گرفت و در اثر مطالعات گوناگون در کشورهای جهان، درباره پدیدههای ژئومورفولوژی اطلاعات بسیاری فراهم میآید. به عنوان نمونه هورس بندیکت دو سوسور دانشمند اهل ژنو ضمن بررسی یخچالها و اشکال نهشتههای یخچالی دریافته بود که گسترش یخچالها در گذشته بسیار بیشتر از عصر حاضر بوده است. در نیمه اول قرن نوزدهم مطالعات دو سوسور به وسیله دانشمند سوییسی دیگری به نام لوییس آگاسیز دنبال شد. وی مطالعات خود را درباره یخچالها و رسوبات ناشی از آن دنبال نمود و دامنه گسترش یخچالها و نقش آنها در تغییر شکل ناهمواریها را تایید نمود.
در آلمان، ژئومورفولوژی از جریان فکری ناتورالیستها حاصل شده است. در این زمینه میتوان از الکساندر فون همبولت (بنیانگذار جغرافیای نوین) یاد کرد که جهت مطالعه پدیدههای طبیعی، روش مشاهده را انتخاب کرد. همبولت در اوایل قرن نوزدهم در آمریکای لاتین به مطالعه مجموعه حیوانات، گیاهان و بهویژه ناهمواریها پرداخت و اعمال مربوط به ژئومورفولوژی را همراه با سایر مطالب در یادداشتهای خود بهخوبی ذکر کرد.
در سال ۱۸۵۸ برای نخستین بار عبارت ژئومورفولوژی بهوسیله کارل فردریش نومن بیان میشود که آلبرت پنک در اواخر قرن نوزدهم آن را رواج میدهد.
در فرانسه افرادی چون ژنرال گاستون دو لا نوئه (۱۹۰۲-۱۸۳۶) و امانوئل دو مارژری (۱۹۵۳-۱۸۶۲) که اولی توپوگراف و دیگری زمینشناس بود، اشکال کلاسیک ناهمواری ژورایی را با توجه به ساختهای چینخورده آن بررسی کرده و در سال ۱۸۸۸ کتابی بهنام «مقدمهای بر ژئومورفولوژی» تالیف نمودند و بدین ترتیب این علم بهعنوان یکی از علوم مهندسی معرفی شد
و یکی از شاخههای نظاممند علوم مربوط به زمین میگردد. در همان زمان در آلمان، فردیناند فون ریشتهوفن پایه علم ژئومورفولوژی را در این کشور پیریزی کرده است و نوشتههای او که بیشتر بر اساس تجربههای شخصی بوده است، شکلیابیهای مختلف ناهمواریهای زمین را که ناشی از اثر انواع مهم آبوهوا است نشان میدهد. ریشتهوفن توانست برای اولین بار در مورد اثرات انواع آبوهوا بر اشکال ناهمواریها اظهار نظر کرده و اساس ژئومورفولوژی اقلیمی را پیریزی کند.